با سلام لطفاً خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر. تخریب 10 سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه، سفر اول 12 ماه، روش درمان DST، داروی درمان OT، راهنما آقای علیرضا زرکش، رهایی 5 سال و 7 ماه.
شما به چه دلیلی برای خدمت، جایگاه رفیع کمک راهنمایی را انتخاب کردید؟
در کنگره من اینگونه متوجه شدم که من جایگاهی را انتخاب نمیکنم و این جایگاهها هستند که من را انتخاب میکنند. درهرصورت لطف خداوند شامل حال بنده شد، خودم خیلی دوست داشتم در این جایگاه خدمت کنم و شرایط برای من فراهم شد و فرصتی شد تا من خودم را پیدا کنم.
خدمت در جایگاه کمک راهنمایی چه تأثیری در زندگی شما گذاشته است؟
هرچه زمان میگذرد احساس میکنم کمتر میدانم. قبل از اینکه این جایگاه را تجربه کنم، فکر میکردم کمک راهنما میشوم و لژیونی در اختیارم قرار میدهند و باید به دیگران کمک کنم؛ اما واقعیت امر چیز دیگری است. من با آن حس خدمتم در این جایگاه را شروع کردم اما الآن میدانم لژیون داری و کمک راهنمایی باعث میشود که من به خودم خدمت کنم. اول مشکلات خودم حل میشود. آموزش زیادی در این جایگاه است. هر سفر اولی که رها میشود دقیقاً مثل آن است که من مهدی یکبار سفر کردم و تصور کنید چه بار آموزشی برای من دارد. این آموزشها انسان را پختهتر میکند و تأثیر آن در زندگی قابلمشاهده است. البته درصورتیکه درست عمل کنم و پای عهد و پیمانی که بستم بمانم. واقعاً خدمت در جایگاه کمک راهنمایی بالاترین لذت را دارد.
توصیه شما به کسانی که برای رسیدن به جایگاه کمک راهنمایی تلاش میکنند چیست؟
من خودم را در حد و اندازه این سؤال نمیدانم. فقط میتوانم نظرم را بگویم. در کنگره بحث خدمت زیاد مطرح میشود، اما خدمت چگونه است؟ به نظر من در مرحله اول باید یاد بگیرم که به خودم خدمت کنم. این جایگاهها چگونه من را انتخاب میکنند؟ زمانی که من بستر مناسب را در درون خودم به وجود میآورم، جایگاهها به سراغ من میآیند. در سفر اول یاد میگیرم که به خودم خدمت کنم و خدمت کردن من هم از زمانی شروع میشود که خوب سفر کنم و فرمانبردار باشم. وقتی این کار را انجام میدهم، کمکم خودم را پیدا میکنم، حسهایم باز میشود و باعث میشود جذب شوم و جایگاه نیز من را انتخاب میکند. هیچچیزی نمیتواند غیر از خواست خود شخص و فرمانبرداری مسبب این قضیه باشد.
لطفاً حستان را نسبت به کنگره 60 بیان کنید؟
کنگره هدف من نیست، وسیله است؛ اما با تمام وجودم حس میکنم که هرچه دارم از کنگره است (اشک در چشمانشان جمع میشود و با بغض ادامه میدهند) وقتی وارد کنگره میشوم حس خوبی به من دست میدهد. کنگره خیلی به من در زندگی کمک کرد. من همهی زندگیام را از دست دادم، چه مادی چه معنوی. در سفر اول با بدترین شرایط سفر کردم. خواست من خیلی به من کمک کرد و خدا را شکر میکنم به برکت کنگره همهی چیزهایی که ازدستداده بودم به من برگشت. واقعاً زندگیام را از کنگره دارم و واقعاً خیلی برایم سخت است که تصور کنم یک روز به کنگره نیایم، مگر آنکه آن روز زنده نباشم. چون همهچیزم را از کنگره دارم، دوست دارم اگر لیاقتش را داشته باشم همیشه یک کنگرهای باشم.
با تشکر از آقای مهدی تاجیک.
تهیه گزارش : مسافر رضا
نگارنده: مسافر احمد
منبع کنگره 60 : وبلاگ نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2171