English Version
English

رسیدن به آرامش در پرتو کنگره؛ گفت و گو با همسفر خانم فریده

رسیدن به آرامش در پرتو کنگره؛ گفت و گو با همسفر خانم فریده

لطفاً خودتان را معرفی نمایید:

سلام دوستان فریده هستم یک همسفر، آخرین آنتی ایکس مصرفی مسافرم کوکائین، شیشه، روش درمان  DST با دارویOT، مدت سفر اول چهارده ماه، باراهنمایی‌های جناب آقای حکیمی و سرکار خانم زهرا مرادی

از دوران مصرف مسافرتان بگویید:

من فردی بودم که هیچ آشنایی با اعتیاد نداشتم، رفتارهای آزاردهنده‌ی پسرم را که می‌دیدم فکر می‌کردم که دچار بیماری اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی شده است و به همسرم می‌گفتم که باید او را به دکتر ببریم. مشکلات او در دوران مصرفش شامل توهم، پرخوری، کم خوری، بی‌خوابی، کم‌خوابی و پرخاشگری بسیار شدید بود. تخریب‌هایی مثل شکستن گلدان چینی بزرگ و تکه‌تکه شدنش در کل فضای خانه، پایین آوردن لوستر پذیرایی از سقف و تصادف‌های وحشتناک و به دنبال آن دیه‌هایی که برایمان می‌بریدند و من همه‌ی این‌ها را ناشی از بیماری اعصاب و روان می‌دانستم.

چه شد که به فکر درمان در کنگره افتادید:

زمانی که از بیماری پسرم مطلع شدم خیلی به هم‌ریختم و شبانه می‌خواستم او را درمان کنم و نصف شب به 118 زنگ زدم و کمک خواستم، نمی‌دانستم اعتیاد یک بیماری است فکر می‌کردم خیلی راحت وارد این بازی شده است و فقط کافی است اراده کند مصرف نکند دیگر تمام است. روش‌های مختلف ترک را روی او پیاده کردم شامل کمپ، روان‌پزشک، التماس به فامیل و آشنا، دعا درمانی و... تا اینکه ماه مبارک رمضان سال هشتادوهشت، پنج ماه بود که از مصرف پسرم مطلع شده بودم، همین‌طور با چشمان اشک‌بار منتظر اذان بودم که دیدم در برنامه ماه‌عسل آقایی به نام حامد اصفهانیان که مسافر کنگره بود و به درمان و درجه کمک راهنمایی رسیده بودند کنگره را معرفی کردند، البته بعد از پنج ماه اذنش برای من صادر شد و من در اینترنت سرچ کردم و آدرس کنگره را پیدا کردم و به کنگره آمدم.

در چه جایگاه‌هایی در کنگره خدمت کرده‌اید و اکنون چه جایگاهی دارید:

از کوچک‌ترین جایگاه‌ها باانرژی شروع کردم  و از همان روز اول یک ساعت زودتر به جلسات می‌آمدم، از جابجا کردن صندلی و جمع‌کردن ته سیگار شروع کردم و با میکروفن گردانی، نگهبان نظم، دبیری، نگهبانی و استادی ادامه دادم تا اینکه امروز در جایگاه کمک راهنمایی خدمت می‌کنم.

خدمت در کنگره برای شما چه حسی را به دنبال دارد:

شنیدن کی بود مانند دیدن، باید حس خدمت را خودت لمس کنی، نمی‌توان بیان کرد مثل میوه‌ای که بخوری و بابیان بخواهی به‌طرف مقابل بفهمانی که چقدر گوارا بود، بعد از هر خدمت فوق‌العاده احساس سبکی، زیبایی، راحتی و آرامش می‌کنم.

حضور شما در کنگره چه تأثیری روی مسافرتان داشت:

در این هفت سالی که در کنگره هستم از همان روز اول سعی کردم آموزش ببینم و آموزش‌ها را کاربردی کنم بدون اینکه حتی یک‌بار مزاحم راهنمایم شوم، کنگره را مثل بهشت می‌دیدم، آن زمان این‌همه سی دی نبود خودم سی‌دی‌ها را گوش می‌دادم و کتاب‌ها را می‌خواندم، داوطلبانه کنفرانس می‌دادم و در منزل به خانواده و حتی به افراد فامیل منتقل می‌کردم،  به طوری که بعدها پسرم خودش گفت: عاملی که باعث شد به کنگره بیایم تغییر رفتار مادرم بود و همیشه برایم سؤال بود که چه اتفاقی افتاده  است که مادرم که همیشه نقطه مقابلم بود اکنون در کنارم قرارگرفته است و این‌همه آرامش دارد، فهمیدم مادرم به‌جایی می‌رود که من هم باید بروم و به کنگره آمدم و به درمان رسیدم.

 

حضور شما در کنگره چه تأثیری بر روی خودتان داشت:

قبل‌ از کنگره، آدم عصبی مزاجی بودم و به خاطر آگاهی از اعتیاد پسرم بسیار لاغر شده بودم، نمی‌توانستم اصلاً غذا بخورم چون خودم را مقصر می‌دانستم و بعد از خودم همسرم و بعد جامعه را مقصر می‌دانستم و اصلاً پسرم را مقصر نمی‌دانستم، اما در کنگره یاد گرفتم هر کس مسئول کارهای خودش هست قبلاً آیه‌های  (لیس للانسان الا ما سعی) و (لا یکلف الله نفسا الا وسعها) را می‌خواندم ولی متوجه نمی‌شدم، یاد گرفتم دانسته‌هایم را کاربردی کنم. کنگره بیشتر از همه روی خودم تأثیر گذاشت و الآن خیلی آرام شده‌ام و در مقابل مشکلات بسیار مقاوم هستم، به‌طوری‌که همه‌ی افراد فامیل وقتی مشکلی دارند زنگ می‌زنند و از من مشاوره می‌گیرند و می‌گویند آرامشی که داری به ما منتقل می‌شود. انسان هم با خوشی زیاد و هم با مشکل بزرگ، سریع تعادلش به هم می‌ریزد، در این مواقع با خودم می‌گویم این نیز بگذرد.

از وادی سیزدهم چه درسی گرفتید:

روز اولی که وارد کنگره شدم  دانه‌دانه تیتر وادی‌ها را در دفترچه یادداشتم نوشتم ولی به خاطر حال خرابی که داشتم بعضی تیترها را متوجه نمی‌شدم مثلاً اینکه در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود یعنی چه؟ ولی همان روز وقتی تیتر وادی سیزدهم را خواندم خندیدم و گفتم: چقدر قشنگ است شبیه دیکته است نقطه سر خط، چون مرا به عالم کودکی برد و حس خوبی گرفتم و همیشه این وادی را خیلی دوست داشتم. به هرکس که ناراحت است می‌گویم: پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و واقعاً به این اطمینان دارم که غم تو روزی تمام می‌شود و شادی تو آغاز خواهد شد.

یک همسفر موفق از دیدگاه شما کیست:

همان‌طور که خداوند می‌فرماید: (ان الذین آمنو و عملو الصالحات) یک همسفر باید اول خودش ایمان بیاورد و کنگره را باور کند، اگر من کنگره را باور نمی‌کردم و به‌یقین نمی‌رسیدم نمی‌توانستم موفق شوم پس اول باید ایمان بیاورم و بعد عمل کنم این‌گونه می‌توانم بدون اینکه به زبان بیاورم با عملم الگو باشم، آن موقع طرف مقابل خودبه‌خود جذب می‌شود.

الگوی شما در کنگره کیست:

روز اولی که وارد کنگره شدم خیلی گیج شده بودم، راهنمایی که انتخاب کردم آن روز نگهبان جلسه بود، از صلابت و آرامشش خیلی خوشم آمده بود و وقتی وارد لژیونش شدم و هنوز هم آن چهره‌ی خندان، صبوری و صلابت صدایش در ذهنم است  و همیشه الگویم بوده و خواهد بود.

 

تهیه گزارش: همسفر صدیقه

عکاس: همسفر لیلا

کنگره 60 نمایندگی قم - همسفران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .