نهمین جلسه از دور سی و هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی پرستار، با دستور جلسه " کار، تحصیل، قدرت "به استادی آقای حامد شمس و نگهبانی آقای مصطفی و دبیری آقای حسن، در روز یكشنبه مورخ ۱۳۹۵/۵/۳ ساعت ۱۷:۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
مسافرین در كنگره ٦٠ در مقاطع مختلفی حضور دارند؛ تعدادی اوایل سفر، برخی اواسط و عدهای هم اواخر سفر هستند، شرایط آنها هم متفاوت است؛ بعضیها بیكار بوده و بعضی هم با كار زیاد و پرفشار وارد میشوند. یکسری سفر اول هستند، سری دیگر سفر دوم و كسانی هم كمك راهنما هستند. نگاهی كه به این دستور جلسه میشود برای هر كس بسته به شرایط، آموزشها و نقاط خاص متفاوت است، اما چیزی كه پررنگ است كار و تحصیل برای انسان مفید است.
وقتی وارد تاكسی میشوی راننده میگوید: ایبابا تحصیل به چه درد میخورد، فلانی لیسانس دارد و راننده تاكسی است و معمولاً اكثر مردم هم به این حرفها استناد کرده و فکر میکنند درسی كه میخوانند و یا كاری را که انجام میدهند بیاهمیت و بیارزش است كه این هم نوعی از جهانبینی در جامعه است.
همانطور كه آقای مهندس در سیدی میگویند: این دو پارامتر را هر انسانی در زندگی بایستی داشته باشد، تحصیل و كسب حرفه خاصی كه در زندگی استفاده كند و كار هم كه بتواند از راه درست پول به دست بیاورد و نیاز خود و خانواده را برطرف كند و كسی که این شرایط را داشته باشد قطعاً به قدرت میرسد. البته قدرت چیزی نیست كه مثلاً كسی از راه نادرست میلیاردر شده و همه اطرافیانش بگویند طرف قوی است یا كسی كه بزنبهادر است قدرت دارد درحالیکه ترسوترین آدم محله هست، چونکه تمام زندگی را رها كرده فقط یك چاقو و قمه دارد از ترس اینكه كتك نخورد.
همه زندگی خلاصه میشود در همین مقوله؛ برخی مواقع ما چیزهای را قدرت میدانیم كه به معنای قدرت نیست مثلاً: من غرق در مواد مخدر هستم و فكر میكنم قوی هستم چون دیگران از من حساب میبرند یا به من حامد، " آقا " بگویند. در حقیقت من وارد كنگره شدم تا درمان شوم تا وقتی وارد دانشگاه میشوم طرز صحبت كردنم صحیح باشد، باکسی درگیر نشوم و این هم نوع دیگری از قدرت است. ما واقعاً به كدام قدرت میگوییم؟ طبیعتاً نوع دوم درست است.
اما نکته اینجاست که تقریباً این موضوعات را همه میدانند ولی چرا اشتباه میكنند؟ چرا این قضیه كار و تحصیل باعث میشود بعضیها در هنگام سفر لطمه بخورند؟ زیرا اگر انسان نیازش را تشخیص ندهد و نداند كار و تحصیل بر مبنای نیازش چیست به خود آسیب میزند. شخصی که تازهوارد كنگره میشود نیاز اصلی او در ابتدا سفر كردن و درمان است (جهانبینی، شربت، سیدی و ورزش) بعد از دو ماه چون نیاز خود را درست تشخیص نمیدهد و قسمتی از حسها بازشده یادش میافتد عقبافتاده وباید كار كند كه باعث میشود از كلاسهای كنگره عقب بماند و این كار كردن مانند مسكن درد را كاهش میدهد ولی درمان نمیكند، خرابی ادامه دارد دائماً مسكن مصرف میكنی ولی در آخر باید آن دندان را کشید. به خودش میگوید: حالا سر لژیون میروم بعداً سیدی گوش میكنم، ذرهذره خرابی و عدم تعادل بهجایی میرسد كه شخص به خودش میآید كه دوباره به اعتیاد برگشته و دیگر در كنگره جایی ندارد.
نوع نگاه ما به كار و تحصیل در شرایط خاصی كه هستیم تعیینکننده است كه درست عمل كنیم، وقتی من وارد كنگره شدم دیپلم داشتم، به راهنما گفتم كه كنكور دارم و ایشان فرمود: ما به كنكور كار نداریم باید سر كلاس حضورداشته باشی، در دلم گفتم همه دارند در دانشگاه درس میخوانند من دارم در كنگره سفر میکنم و تریاك میخورم، بعد كه سر لژیون آمدم، آموزش گرفتم، حالم خوب شد و درمان شدم، بااینکه برای كنكور خیلی نخوانده بودم و بیشتر جهانبینی کارکرده بودم در دانشگاه در یکرشته خوب قبول شدم و خداوند به من نشان داد اگر در مسیر درست قرار بگیری معادلات بازی تغییر میكند .
پیش خودت حساب نكن كه آنقدر درسخواندهام یا نخواندهام، یکچیزهایی هست، خدایی هست، نیروهای دیگری و صور پنهانی هست كه ما در تصمیمگیری خود آن را محاسبه نمیكنیم. امروز من در حال گرفتن فوقلیسانس هستم و ورزش میکنم، پولدار نیستم ولی در حد خودم دارم، خیلی تغییر کردهام و از یك انسان حال خراب بههمریخته به انسانی تبدیل شدم كه صاحب قدرت است و از زندگیاش راضی است.
تهیه و تنظیم: مسافر علی
نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
2517