English Version
English

توهم شیشه ای!

توهم شیشه ای!

amphetamine که در بازار سیاه به نام شیشه معروف است، یک ماده محرک و روان‌گردان است که با تحریک و تولید نوروترنسمیترهایی نظیر دوپامین و سرتونین، باعث تولید بیش از حد این ناقل‌ها در مغز شده و اثرات مخرب خود را می‌گذارد. تاریخچه مصرف این ماده برمی‌گردد به جنگ جهانی دوم که در ژاپن ساخته شد و جهت برطرف نمودن خستگی و افزایش انرژی مورد مصرف قرار می‌گرفت.

در ایران، تا قبل از سال 1386 مصرف شیشه بسیار محدود بوده است. اوج مصرف شیشه از سال 1378 همزمان با تولید داخلی آن شروع شد. از آن زمان قیمت شیشه به‌شدت کاهش یافت و میزان مصرف آن به‌شدت افزایش پیدا کرد. کاربرد دارویی ترکیبات آمفتامین در اختلال شدید کم‌توجه‌ی و بیش فعالی است و همچنین در عقب ماندگی‌های ذهنی و گاهی در درمان نارکولسپی و چاقی‌های مقاوم به درمان هم استفاده می‌شود.

عمر این ماده در بدن 12-9 ساعت است و متابولیسم آن کبدی و دفع آن کلیوی است.

شیشه عوارض فاجعه باری دارد:

بلافاصله با ورود شیشه به سیستم عصبی مرکزی، باعث آزاد شدن ناگهانی دوپامین در مغز شده که همین امر باعث تحریک شدید سلول‌های مغزی و افزایش حالت تهاجمی و افزایش حرکات جسمی می‌شود. باعث بی‌خوابی شدید و افزایش تعداد تنفس، افزایش فعالیت فیزیکی، افزایش دمای بدن و کاهش شدید اشتها و افزایش تحریک‌پذیری، گیجی، لرزش و تشنج و اضطراب و بدبینی و خشونت می‌شود. در همان ابتدای مصرف، باعث افت شدید حافظه، پرخاشگری و تهاجم و رفتارهای جنون‌آمیز و آسیب‌های قلبی و عروقی شده و گاه با صدمه به عروق، باعث سکته مغزی و قلبی می‌شود.

از عوارض روانی آن می‌توان به ایجاد یک بیماری روانی شبیه اسکیزوفرنی اشاره نمود که علائمی مثل توهمات بینایی و شنوایی و بدبینی و پرخاشگری دارد. علاوه بر همه این‌ها، تظاهرات دیگری مثل عفونت‌های شدید دهانی و خارش مکرر پوست و احساس کرم‌زدگی در زیرپوست دارد که باعث ایجاد خراشیدگی و زخم روی پوست می‌شود.

و اما تخریب‌هایی که شیشه روی من داشت:

باوجودی که من در ظاهر می‌دانستم که شیشه چه ماده خطرناکی است و در صورت آلوده شدن به آن احتمال درمان بسیار کم است، به مصرف آن روی آوردم و از اولین بار مصرف هم می‌خواستم که آن را ترک کنم! اما میل شدید به مصرف دوباره و دوباره، بعد از گذشت دو سال مصرف تفننی، تبدیل به یک مصرف‌کننده حرفه‌ای شدم.

در اولین بار مصرف در من چنان تخریبی به جا گذاشت که دو ساعت کامل در حالتی از بی‌هوشی بودم و کاملاً از دنیای واقعی جدا شدم. در مقابل شیشه چیزی به من داد که انگار درون بدنم آن چیز نبود. به همین دلیل باوجود علم به خطر آن، میل شدید به مصرف دوباره آن داشتم. از شروع مصرف تفننی، دیدگاه من به زندگی افیونی شد. (هرچند حتماً پیش از مصرف افیونی بوده که کارم به مصرف مواد رسید). به‌تدریج من نسبت به خانواده و ارزش‌ها و تحصیلات خود بی‌رغبت شدم و تصور می‌کردم که چه ماده جادویی را کشف کردم...

از آنجایی که حین مصرف آن‌هم دچار کم‌خوابی و بی‌غذایی می‌شدم، اما از آن لذت می‌بردم. تا اینکه با این تصور که می‌تواند تمرکز مرا زیاد کند، در دوره‌ای از امتحانات به مصرف روزانه آن روی آوردم.

 

زهی خیال باطل... در آن ترم، من مجبور به حذف‌ترم شدم. چون درواقع دچار اسکیزوفرنی ناشی از مصرف شیشه شدم و تقریباً تا مدتی بعد از ورودم به کنگره، نتوانستم به تحصیل بازگردم. در ابتدای مصرف، چون توهمات و بدبینی‌ها و حالات پرخاشگرانه دیگر مصرف‌کنندگان را نداشتم، تصور می‌کردم که این متاع برای من ساخته‌شده و دیگران که به این حالات دچار می‌شوند، نبایدمصرف کنند.

در ادامه مصرف، من دچار توهمات شدید مذهبی نیز شدم. خاطرم هست که یک‌بار خانواده مرا برای گرفتن شفا به مشهد بردند. آنجا در هتل من یا خواب بودم و یا نشئه. یک‌بار هم از فرط نشئگی درب سوئیت را باز گذاشتم تا از شب تا صبح باز بماند که وقتی امام زمان خواست به دیدنم بیاید، یک وقت من خواب نباشم!!! و ایشان پشت در بمانند!

در اواخر مصرف، من انواع و اقسام توهمات دیداری و شنیداری و بویایی را داشتم. روزگار سیاهی بود...

وقتی با هزاران تباهی و حال خراب وارد کنگره 60 شدم، دو ماه طول کشید تا اجازه ورود به لژیون را به من بدهند. زیرا به قولی اصلاً درک صحیحی از زمان و مکان، تا مدت‌ها بعد از قطع مصرف شیشه نداشتم. از آن‌هایی بودم که امیدی به درمانش نمی‌رفت...

اما در کنگره 60 در کمال ناباوری درمان شدم و امروز باوری هستم در ناباوری. من قبل از آمدن به کنگره 60 راه‌های درمان زیادی را امتحان کردم. اما از هیچ‌کدام نتیجه نگرفتم. زیرا در هیچ‌کدام از آن روش‌ها، صورت‌مسئله اعتیاد شکافته نشده بود. من 2 بار در بیمارستان روانی بستری شدم. و آن قرص‌های روان‌گردان هم شد قوزی شدید بالای قوز... چندین بار سقوط آزاد ترک کردم. ولی چون مسئله از ریشه حل‌نشده بود، دوباره به مصرف آن روی آوردم. یک‌بار هم به مدت هشت ماه توانستم مصرفم را در یک NGO دیگر کنترل کنم و مصرف نکنم. اما بعد از هشت ماه با مصرفی چندین برابر دوباره به اعتیاد و تباهی برگشتم.

اما در کنگره 60 من آرام گرفتم و جسم و روان و جهان‌بینی‌ام، هر سه به‌موازات هم به تعادل رسید. در کنگره 60 اکثراً چیزهایی که اعتیاد از من گرفته بود، به من بازگردانده شد. ازجمله، من توانستم درس نیمه‌کاره خود را به اتمام برسانم و پس‌ازآن با موفقیت به کار مشغول شوم. توانستم با ورزش خو بگیرم و احساس شادابی از مواد شبه افیونی درون بدن خود را تجربه کنم. آن آبرو و حیثیت ازدست‌رفته خود را در خانواده به‌تدریج توانستم پس بگیرم. و امروز بتوانم به لطف خدا خدمتگزار کوچکی باشم.

در کنگره 60 و به یمن همین خدمت بتوانم روزبه‌روز بیشتر آموزش بگیرم. من همه این‌ها را مدیون کنگره 60 و راهنمای عزیزم سرکار خانم راد و دیگر خدمتگزاران صدیق آن هستم.

امیدوارم روزی برسد که تمام مصرف‌کنندگان شیشه در تمام جهان مسیر کنگره را بیابند و به درمان قطعی برسند.

 

نویسنده: کمک راهنما خانم فرشته
تایپ: مسافر خانم خاطره

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .