با سلام، از زمانی که به ما تخصیص دادید سپاسگزارم.
لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
با سلام، احمد هستم یک مسافر، تخریب: 22 سال _آخرین آنتی ایکس: شیره و تریاک _ مدت 11 ماه و 24 روز سفر کردم، روش درمان: DST، داروی درمان: شربت OT _ نام راهنما: علی اشکذری _ رشته ورزشی: تیراندازی باکمان _ مدت رهایی: 30 ماه
یک سفر سیگار هم داشتم به مدت: 11 ماه و 10 روز به راهنمایی آقای رضا ربیعی به روش DST با آدامس نیکولایف _ مدت رهایی از سیگار: 6 ماه
کمی از دوران مصرفتان برایمان بگویید؟
به نظر من هر شخصی از یک دروازه به دنیای تاریک اعتیاد وارد میشود و دری که من از آن وارد شدم تحصیل بود، برای اینکه بتوانم شبها بیدار بمانم و درس بخوانم شروع به مصرف مواد کردم و زمان زیادی نگذشت که به اعتیاد کشیده شدم که همین امر به تحصیلم هم ضربه شدیدی وارد کرد.
چگونه با کنگره 60 آشنا شدید؟
به خاطر دارم سریالی به نام مسافر از تلویزیون پخش میشد که یکی از شخصیتهای آن سریال به نام "دایی مجید"که مصرفکننده مواد مخدر بود روشهای گوناگونی را برای ترک اعتیاد امتحان کرد ولی ناموفق بود، درنهایت به محلی وارد شد که در آنجا خود را مسافر معرفی کرد و به درمان رسید، تصویر آن مکان چندین سال جلوی چشمان من بود و زمانی که تصمیم به درمان گرفتم با جستجو، آن مکان که کنگره 60 بود را پیدا کردم.
کمی از اولین روزی که وارد کنگره شدید برایمان بگویید؟
اولین روز من به نمایندگی آکادمی رفتم و بهمحض وارد شدن مونیتوری را دیدم که تصاویری از قبل و بعد برخی مصرفکنندگانی که در کنگره به درمان رسیده بودند در آن نمایش داده میشد، یکی از این تصاویر خیلی به دلم نشست و در ذهنم حک شد، آنهم مردی بود که در عکس قبلش آثار اعتیاد کاملاً در چهرهاش مشهود بود ولی در عکس بعد از درمانش، محکم و استوار ایستاده بود و کمانی در دست در حال تیراندازی بود و هیچ نشانهای از اعتیاد در وی دیده نمیشد. بعد از مشاوره شدن در آکادمی مرا به نمایندگی پرستار معرفی کردند، نکته جالب اینجا بود که بهمحض ورودم به نمایندگی پرستار اولین شخصی را که دیدم همان آقای کماندار بود که بهعنوان استاد جلسه در حال صحبت کردن بود، این اتفاق جرقهای را در من ایجاد کرد، بعد از اتمام جلسات مشاوره نزدشان رفتم و فهمیدم ایشان آقای علی اشکذری هستند و من را بهعنوان رهجو پذیرفتند.
سفر اول شما چگونه گذشت؟
در اوایل سفر اولم به علت اینکه سطح آموزشیام هنوز پایین بود مشکلاتی را داشتم و زیاد در جلسات منظم نبودم، ولی بهمرور که آموزشها را دریافت کردم اوضاع هم مساعد شد و احساس نشاط خوبی داشتم، این را هم اضافه کنم که این تجربیات و آموزشها کمک بسزایی در سفر سیگارم کرد که بهراحتی و با رضایت از خودم آن را طی کنم.
حس خود را در روز رهاییتان بیان کنید؟
پاسخ این سؤال را اینگونه میدهم که منبعد از اتمام مراسم ازدواجم، تصمیم گرفتم که کتشلوار دامادیام را دیگر به تن نکنم تا زمان ازدواج فرزندی که خداوند به من عطا نماید، ولی مراسم رهایی اینقدر برایم ارزشمند بود و اشتیاق داشتم که آن کتشلوار را پوشیدم و حسی که داشتم شبیه به حس داماد شدنم بود.
علت اینکه بعد از رهایی در کنگره باقی ماندید چیست؟
شاید بتوان گفت که دو علت برای ماندن من در کنگره وجود دارد. اول اینکه: عطش به آموزش در من وجود دارد و هیچ جایی را بهتر از کنگره برای سیراب شدن سراغ ندارم. علت دوم این است که: بین راهنما و رهجو پیوند محبتی دوسویه وجود دارد از جنس دوست داشتن و دوست داشته شدن، من دقیقاً همین حس را نسبت به راهنمای خودم دارم و دوست دارم خودم هم روزی در جایگاهی قرار گیرم که بتوانم خدمت کنم، رهجوهای خود را دوست بدارم و دوست داشته شوم، به همین علت هم در آزمون کمک راهنمایی شرکت کردم و به لطف خداوند قبول شدم.
در چه جایگاههای خدمت کردهاید؟
من در همه جایگاههای خدمتی جلسات عمومی و خصوصی توفیق خدمت داشتهام و در حال حاضر هم بهعنوان "مرزبان" مشغول خدمت در نمایندگی پرستار هستم.
خدمت در کدامیک از این جایگاهها لذتبخشتر بود؟
نگهبانی جلسات
احساس میکنید در کدامیک از این جایگاهها آموزش بیشتری گرفتید؟
به نظر من تمامی جایگاه و صندلیها در کنگره 60 برای آموزش گرفتن است و فقط اسامی آنها متفاوت است، ولی احساس میکنم زمانی که "استاد جلسه" بودهام بیشترین و بهترین آموزش را گرفتهام.
چه مدت است در جایگاه مرزبانی مشغول خدمت هستید؟
5 ماه است بهعنوان مرزبان مشغول خدمت هستم.
حس خود را از جایگاه مرزبانی بیان کنید؟
مرزبانان هم یک لژیون هستند که ضمن انجام امور اجرایی نمایندگی از راهنمای خودشان که ایجنت است آموزش میگیرند و خدمت کردن و آموزش گرفتن حال انسان را خوش میکند.
وظایف یک رهجو چیست؟
این را آقای مهندس بهصورت جامع در سی دی "وظایف رهجو" بیان نمودهاند و به نظر من تابع بودن رهجو در مقابل راهنما و کنگره 60 اصلیترین وظیفه اوست و همگی در کنگره رهجو هستیم.
به نظر شما یک خدمتگزار خوب، چه ویژگیهای را باید دارا باشد؟
اول اینکه من وظایف آن جایگاهی را که در حال خدمت هستم خوب بدانم و نکته مهمتر اینکه به حریم و چهارچوب این وظایف و جایگاه واقف باشم.
نقطه قوت شما؟
تصمیمگیری بهموقع.
نقطهضعف شما؟
شاید یکم زیاد احساساتی باشم.
آشپزی بلدید؟
در حد نیمرو و درست کردن پلو ساده
چه غذایی رو خیلی دوست دارید؟
قورمهسبزی، البته این را اضافه کنم که پس از درمان اعتیاد در کنگره 60 من به اکثر غذاها علاقهمند شدم.
احساس خودتان درباره کلمات ذیل را خیلی کوتاه بیان کنید:
کنگره 60: مسیر عشقورزی
مهندس دژاکام: بنیان گزار عشق
علی اشکذری: معشوق
مسافر: کوهنورد
کتاب 60 درجه: حلالمسائل
شال مرزبانی: مدال خدمت
کدام وادی را بیشتر دوست دارید؟
وادی چهارده
کدام سی دی را بیشتر دوست دارید؟
هیزمشکن
یک ازجمله از راهنمای شما که در ذهنتان حکشده؟
خوب بودن تدریجی است ولی بد نبودن آنی است.
یک خاطره از کنگره بگویید؟
این افتخار رادارم که مربی تیراندازی باکمان من هم آقای اشکذری است، خاطرم هست اوایل که به ورزشگاه تختی میرفتم، هنگام تمرین موبایلم را کنار میگذاشتم و با حداکثر صدای آن به موسیقی گوش میدادم، بعد از چند جلسه که رفتم ایشان مرا کنار کشیدند و گفتند کمی صدای موزیک را کم کن، طوری که فقط خودت بشنوی و من هم انجام دادم، پس از گذشت چند وقت مجدداً به من گفتند بهتر است از هندزفری استفاده کنی و من هم باز اطاعت کردم، بعد از چند جلسه دیگر و برای سومین بار ایشان فرمودند بهتر است برای اینکه صدای اطرافیان و داور را بشنوی یکی از گوشهایت را بازکنی و با یک گوشی موسیقی گوش بدهی و درنهایت روزی رسید که ایشان آمدند و به من گفتند آوردن گوشی روی خط تیراندازی و موزیک گوش دادن هنگام تمرین ممنوع است. بعدها متوجه شدم که این قانون و ممنوعیت از قبل هم وجود داشته ولی ایشان با توجه به اینکه من تازهوارد بودم با استفاده از این روش تدریجی بستر پذیرش قوانین را در من ایجاد نمودند، چهبسا اگر همان روز اول از آن حرکت من ممانعت به عمل میآوردند از این ورزش که هیچ، شاید از کنگره دلسرد میشدم و میرفتم.
کلام آخر:
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش، هم منتظر حادثه همفکر خطر باش. برای مهندس دژاکام و تمامی خانواده کنگره 60 آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
تهیه و تنظیم: مسافر احمد
نمایندگی پرستار کنگره 60
- تعداد بازدید از این مطلب :
2305