ما مسافران هرکدام تجربههایی داریم، تجربه تلخی از شکستها و خسته شدن از راههای ترک مواد، شاخههای مختلفی را امتحان کرده و بر هر بامی نشستهایم؛ روزگاری بود در طبیعت به دنبال تکدرختی بودم در کوه یا به عشق نشئه شدن کنار دریا چندساعتی را در خماری تحمّل میکردم، دوست داشتم خوشی را اندکاندک مزه کنم و در زندگی سیر کنم، فکر میکردم همیشه روال چنان خواهد ماند، یا با یاری نیروهای منفی با دوستان مختلف؛ قرارها و مکانهای متنوع، صحبتها و غیبتهای شیرین ادامه داشت حتّی شغلی که مناسب با اینها انتخاب کردم؛ جای باصفا در کنار رودخانه توی کابین دنج کامیون و با ابزار نشئگی.
من لحظات نشئگی را دنبال میکردم و زمان وزندگی من از من فراری، بهراستی هرقدر در آن ایّام تلاش کردم به زمان نرسیدم، همیشه کارهای نیمهتمام داشتم و عقبافتاده بودم، در خماری کوهی از افکار شکستخورده بودم و با اندک مواد و نشئگی شاه حل مشکلات میشدم غافل از اینکه با این اعمال، من زندگی واقعی را بهزور به فراموشی میسپردم و پشت به نور دنبال سایههای شیطانی بودم و این سایهها مرا زمانی به خودم آورد که خاکسترنشین اعمالم شده بودم؛ تمام خوشیها رنگباخته بودند وزندگی بهزور مواد ادامه داشت تنها کاری که بافکر افیونی خود کردم مصرف مواد در خانه خود و بااطلاع خانوادهام بود چون به نظرم میآمد که تنها کمک من برای ترک، آنها خواهند بود ولی نمیدانستم تا کی؛ تا کی میتوانستند خمار نشئگی من باشند؟ آخ که چه میکند این جهل انسان! خانوادهام را هم در بحران خودم شریک کرده بودم، با کوهی از کردههایم برخورد کرده بودم و خودم را در حال نابودی و بیچارگی میدیدم تا اینکه با اذن خدا پیامی از طریق سایت کنگره 60 به من رسید و من مانند ماهی در خاک افتاده جستوخیز کردم تا در وانفساترین زمان اعتیادم به دریای کنگره رسیدم.
کنگره 60 شنا را به غریق (اعتیاد) یاد میداد، من خیلی سعی کرده بودم در اعتیاد و مسائل آن شنا را یاد بگیرم و خود را نجات دهم ولی موفق نشده بودم؛ چون حرکت درست را بلد نبودم و نگاهم غلط بود، من مسئله اصلی را درک نکرده بودم و آن بینش من به جهان بود بله در جهان اعتیاد من، من حتی به جهان درونم، جسم خود رحم نکرده بودم چه رسد به جهان بیرون. بله جهانبینی در رهایی من حائل بر تمام موارد بوده و من درک این راهحل را مدیون کنگره 60 هستم و درنهایت از راهنمای عزیزم قدردانی مینمایم که از من هیچچیز، خیلی چیز ساخت، برایم سوخت ولی مرا نسوزاند، راه دورم را به عشق دریافت انرژی از مطالب او که بر دلم مینشست طی میکردم
با احترام: مسافر مجید قطاسلو
نگارنده: مسافر رضا.
- تعداد بازدید از این مطلب :
1846