نهمین جلسه از دوره دهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره60 در نمایندگی قندیان تبریز با دستور جلسه دراستحکام پایه های علمی و مالی کنگره من چه کرده ام ؟ با استادی آقای حمید احمدخانی و نگهبانی آقای حسام ساقی و دبیری آقای ائلیار در روز پنجشنبه مورخ 95/03/6 رأس ساعت 16:00 آغاز به کار نمود. در ادامه جلسه چهارمین سال رهایی مسافر علی امانی در محل نمایندگی با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم.
سخنان استاد:
خدا را شاکرم که دوباره عمری و توفیقی بود تا در خدمت دوستان تبریزی باشم .
در راه فکر میکردم در مورد دستور جلسه چه بگویم ؟ در ذهنم به این نتیجه رسیدم چون در دستور جلسه نوشته من چه کردهام و این حمل بر خودستایی نباشد ، اگر بخواهیم بدانیم برای پایههای مالی و علمی کنگره چه کردهایم باید به گذشته برگردیم . به گذشته و درون خودم ، به درون زندگی و تاریکیهایی که تجربه کردهام و چندین سالی را که در قعر بدبختی و ناامیدی زندگی کردهام ! آنموقع است که میتوانم به این نتیجه برسم که برای کنگره چه کردهام ؟
اگر همسفر هستم و در خانواده مسافرم را دیدهام ، که چه بلاهایی سر خانواده آورده ، چه دانسته و چه ندانسته و مثل شمع در این راه سوخته و از بین رفته ، خیلیها در این راه مرده و از بین رفتهاند چون هرکسی نمیتواند بیاید و به توفیق رهایی برسد . اینطور نیست که هر کس با کنگره آشنا شد به رهایی و آرامش برسد چون من این را بهعین دیدهام . در خاطرات و آلبومهای گذشته ، هم لژیونیهایم را دیدم که چهار نفر از آنها به علت اینکه چندین بار آمدند و نتیجه نگرفتند و اور دوز کرده و مردند . خیلیها تا چهار قدمی کنگره آمدند ولی به رهایی نرسیدند ولی من حمید ابهری ، تقریباً با پای پیاده ، با وضعیت بد مالی و روحی ، روانی توانستم به رهایی برسم چرا ؟؟؟ چون ایمان آوردم که این کنگره میتواند راه سعادت من باشد و حالا بحث این است که من چهکار کردهام برای کنگره ؟ هیچ کار... در تولدم گفتند که حمید همهی زندگیاش را برای کنگره گذاشته ولی من گفتم اینطور نیست ، چون من زندگیای نداشتم که آن را درراه کنگره بگذارم . کدام زندگی ؟؟!! آن زندگی نکبتبار ؟؟ مگر آن تاریکی زندگی بود ؟ کسی که خودش ، خانوادهاش ، جامعهاش را نمیبیند !
زندگی همینجاست ! وقتی به کنگره میآیی و در صراط مستقیم ، صراطی که کنگره برایت مشخص کرده قرار میگیری ، زندگی از آن موقع برای من شروع شد ! و اگر بگویم در قبال کنگره کاری انجام دادهام بیراه نگفتهام ، ولی برای خودم نکردم برای جمع کردم یعنی علی ، محمدعلی و یا هر رهجویی به کنگره آمده ، تربیتش کردهام برای کنگره نه برای خودم ! خیلی از رهجوهایم شاید راهنما شدهاند و حتی ارتباطی باهم نداریم ولی مهم نیست ، مهم این است که من درسی که از مهندس دژاکام و از راهنمایم گرفتهام این است که فقط خودم را نبینم ، کسانی را که در این درد و بدبختی هستند را ببینم .
کسانی را میشناسم که پنج سال رهایی دارند و در جلسه اعلام میکنند انواع مواد مخدر استفاده میکردند و در آن زمان روزی شصت هزار تومان خرج موادش بود ولی وقتی در جلسه سبد را میگردانند از جلسه خارج میشود ، چون جرأت کمک به سبد ندارد و هر کسی نمیتواند پنجاه تومان به سبد کمک کند چون آنهم انتخابشده است . اگر واقعاً بخواهیم بدانیم برای کنگره چهکار کردهایم ، در برابر چیزهایی که کنگره برای ما کرده ، صفر است ! درصورتیکه آموزشهایی که در هیدج با آن مشکلات بود نمایندگی هیدج را آوردیم و برای شعبهی هیدج زمین تهیه کردیم و کمک کردیم بچهها به رهایی برسند و کمک راهنما شدند و از همان روز اول به علی و محمدعلی گفتم رهایی شما زمانی ارزش دارد که این نمایندگی را به تبریز ببرید ، که این ماندگار است .
سخنان استاد در مورد مسافر علی :
من در حال کشاورزی و آبیاری بودم که به من زنگ زدند و گفتند یک خانواده از تبریز آمده و میخواهند شمارا ببینند . علی براثر مصرف قرص حالش به حدی خراب بود که نمیتوانست راه برود . قرصهایی که من از دیدن نامشان وحشت کردم و دلیل مصرف آن قرصها برای ترک اعتیادش بود . ولی من ایمان و مصمم بودن را از اینها یاد گرفتم و ایمانم چند برابر شد . فهمیدم من در مقابل کاری که اینها میکنند کاری نکردهام . آمد و به رهایی رسید و امروز به او و خانوادهاش افتخار میکنم . چون انسانی صالح است که برای تربیت این آدمها کوشش میکند و باید قدر اینها را بدانیم .
از صمیم قلب برایش تبریک میگویم و بااینکه در شرایط خوبی نبودم ولی نتوانستم که نیایم چون اینها توفیقی بود و اگر نمیآمدم دست رد به این توفیق الهی میزدم . تولد چهارسالگیاش را از صمیم قلب تبریک میگویم . به پدر و مادر عزیزش که پا بهپای او در سرما و گرما آمدند تبریک میگویم و همچنین دوستان تبریزیاش امیر ، پویا و بقیه تبریک میگم . و میبینیم که به همت اینها است که این کنگره پابرجاست . امیدوارم سالهای دیگر هم بتوانم بیایم و تولدش را جشن بگیریم . برایش آرزوی موفقیت میکنم و از خدا میخواهم هر چی آرزو دارد آرزویش را برآورده کند . در ضمن یک خصوصیت دیگر علی این بود که هیچ موقع دوستش محمدعلی را تنها نگذاشت . دست در دست هم گذاشتند تا به اینجا رسیدند . هیچوقت نگویید چرا مرزبان به من دستور داد و یا راهنمایی این حرف را به من زد . همهی اینها برای ساختهشدن ما است . وقتی کسی به من میگوید اینجا ننشین ، من باید نقطه تحمل خودم را امتحان کنم و بگویم چشم ! با چشم گفتن است که آدمبزرگ میشود . اتحاد را از آنها یاد بگیرید و باهم متحد باشید و نگذارید انرژیهای منفی و شیطانی در وجودتان باشد . فقط و فقط در پیشبرد و راستای اهداف کنگرهی 60 باشید و لاغیر.
پیام تولد مسافرعلی
اعلام سفر مسافر علی
سلام دوستان علی هستم یک مسافر . آنتی ایکس مصرفی کراک ، شیشه ، قرص . 10 ماه و 23 روز سفر اول داشتم . به روش DST با داروی اپیوم درمان شدم . رشته ی ورزشی شنا و تنیس روی میز . راهنمای بزرگوارم آقای حمید احمدخانی . رهایی از بند اعتیاد 4 سال و 3 روز
10 سال تخریب سیگار داشتم به روش DST با آدامس نیکولایف در حال درمان هستم . راهنما آقای فاضلی و مصرف روزانه 8 قطعه
آرزوی مسافر علی
آرزوم دارم کنگره ی 60 نمایندگی تبریز هر چه زودتر جایگاه اصلی خودش را بین 43 نمایندگی کنگره ی 60 بدست بیاورد و تبدیل بشود به آن نمایندگی که جناب مهندس انتظارش را دارند .
سخنان مسافرعلی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر. قبل از هر چیز جا دارد که خدای خود را شاکر باشم به این خاطر که در کنار شما عزیزان در کنگره 60 حضور داریم.
و بابت این حضور هم خدا و هم آقای مهندس دژاکام را شاکرم و از ایشان تشکر میکنم که این بستر را برای علی نوعی و امثال علی فراهم کردند.
یک روز باحال خیلی خراب و تخریب بسیار زیاد وارد کنگره شدم . نمیخواستم از گذشته خود بگویم چون استاد محترم آقا حمید فرمودند که من واقعاً تخریب بسیار سنگینی داشتم و از همهجا خسته شده بودم و راهی برای درمان پیدا نمیکردم تا اینکه با کنگره آشنا شدم و اولین شخصی را که ملاقات کردم آقای حمید احمدخانی بود.
از همان روز و همان مشاوره اولیه بذر امید را در دل من کاشتند و باعث شدند که من واقعاً عاشق کنگره 60 شوم و ایمان بیاورم و بتوانم سفر موفقی را داشته باشم و به هدف اصلی خودم که درمان اعتیاد بود برسم.
ابتدا از راهنمای بزرگوارم تشکر میکنم به خاطر زحماتی که به ایشان دادم و میدانم که مسافت طولانی است و آقا حمید گرفتاریهایی داشتند ولی بههرحال بر سر من منت گذاشتند و بعد از دو سال خیلی خوشحالم که اینجا حضور پیدا کردند از خودشان و خانواده محترمشان تشکر میکنم.امیدوارم همیشه سایهی آنها بالاسر ما باشد. با آقا عارف عزیز در دوره مرزبانی هیدج همدوره بودیم درواقع من بهعنوان شاگرد ایشان بودم و همیشه از تجربیات ایشان استفاده کردم و امروز هم تشریف آوردن و من خیلی خوشحال شدم.
امیدوارم که خدا به من این لیاقت را بدهد که بتوان جبران کنم و از تکتک شما عزیزان تشکر میکنم.من واقعاً شایستگی مشارکتهای شما عزیزان را نداشتم اگر امروز این جایگاه نصیب تکتک ما شده فقط و فقط خداوند هست که این شرایط را مهیا کرده .
امیدوارم هرکسی که وارد کنگره میشود هرچه زودتر مسیر را بگیرد و به هدف خودش برسد.
زمان در حال گذر است و اگر من استفاده کردم که کردم ولی اگر استفاده نکردم شاید این سفر برای من در طول عمرم تکرار نشود.
در این مسیر خیلی از کسانی بودند که کمکحال من بودند و عامل اصلی انگیزه من برای خدمت بودند تکتک سفر اولیها ، یعنی راهنما در کنگره مفهومی ندارد مگر اینکه با رهجوهای کنگرهای مکمل همدیگر شوند .
از تمام رهجویان سفر اولی و همچنین سفر دومی تشکر میکنم که با بودنشان در کنگره به من نوعی انگیزه میدهند که بتوانم در کنگره خدمت کنم .
از پدر و مادر عزیزم و همسفران گلم تشکر میکنم.
لحظهلحظه زندگیام را مدیون این بزرگواران هستم و اگر این دو عزیز نبودند امروز خدا میداند که من در چه وضعیتی بودم یا اصلاً نبودم !امیدوارم فرزند خوبی برای پدر و مادرم باشم تا بتوانم زحمات این عزیزان را جبران کنم .
از مرزبانان محترم شعبه ، از کمک راهنمایان محترم و ایجنت محترم و تکتک اعضای کنگره که در این مراسم و از ابتدای جلسه حضور پیدا کردند کمال تشکر دارم .
تا زمانی که در کنگره هستم فقط فکر و اندیشهام این باشد که به همنوعان خودم خدمت کنم و این خدمت من همیشه صادقانه باشد و همیشه پیرو آموزشهای جناب مهندس باشم تا خیانتی در خدمت من یکلحظه به وجود نیاید حتی در اندیشه و فکر من !
از اینکه به سخنان من توجه کردید از همه شما عزیزان سپاس گذارم.
سخنان همسفر ایوب:
از آقای عارف و حمید آقا خیلی تشکر میکنم که متحمل زحمت شده و تشریف آوردهاند . آرزو دارم این کنگره نصیب هر کس که شده ، قدرش را بداند . استاد حمید آقا کلام زیبایی فرمودند که : اینطور نیست که هر کس فکر کند ، میتواند بیاید و سهمش را ببرد . اگر صدق دل نباشد ، دلپاک نباشد و خداوند با او پیمان نبسته باشد ازاینجا دستخالی خواهد رفت .
چرا نباید قدر این نعمت عظما را که خداوند درهایش را به رویمان گشوده راندانیم ؟ روزهای سخت گذشته ناخودآگاه به خاطر انسان میآید ولی باور کنید عقیده و اعتقاد داشتن خیلی مهم است و من این راه را در نصف شبی از امام رضا گرفتم . نمیخواهم با حرفهایم کسی را ناراحت کنم چون همهی کسانی که اینجا آمدهاند سختیها را کشیدهاند و میکشند ولی من از خدا خواستم و او برایم راه را نشان داد . بامحبت همهی شما سختیهایی که کشیده بودیم و دردسرهای زیادی که علی با آنها مواجه بود ، همه از یاد من میرفتند . من از خدا برای خودم و مسافرم عمر طولانی میخواهم تا بتوانیم برای شما خدمت کنیم که حداقل بتوانم دینم را ادا کنم . چون انسان نباید از این دنیا قرض دار برود چون محبت چیز دیگری است و دنیا بر روی محبت استوارشده است و در این دنیا هیچچیز بدون عشق و محبت به درد نمیخورد . انسان از محبت به همهچیز میرسد . نگوییم از مال دنیا چه داریم ! بگوییم انسانهایی هستند که مرا دوست دارند . همهی کسانی که اینجا هستند در این رهاییها نقش دارند . اینها در عالم دوستی و محبت به گردن ما حقدارند .
آرزویم از خداوند این است که تمام تازه واردین این روز را تجربه کنند . من هرچقدر شکر کنم بازهم کم است که توانستم چهارمین سال تولد و رهایی علی را ببینم . من نه بهعنوان پدر بلکه بهعنوان برادر و همراهی که در این سفر کنارش بودم خیلی از علی راضی هستم چون هیچوقت منو سرافکنده نکرد و هر ظلمی کرد به خودش بود و آتشی بود که ناخواسته در آن افتاده بود ولی در این هم حکمتی بود .
سخنان همسفر زکیه:
من هم امروز خیلی خوشحالم که شاهد تولد 4 سالگی پسرم علی هستم.
در این روز انسان طبیعتاً بهروزهای گذشته برمیگردد . زمانی که از همهجا ناامید بودیم و هیچ دری به رویمان باز نبود و خودم را بدبختتر از همه میدانستم. احساس میکردم همه حرف میزنند ، میخندند و غمی ندارند درحالیکه من از زندگی آنها باخبر نبودم همانطور که آنها چیزی از زندگی من نمیدانستند .
ولی وقتی به کنگره آمدم فهمیدم که فقط ما نیستیم که درگیر این مسئله هستیم ولی کسی راهش را نمیدانست.
اینگونه مراسمها برای یک تازهوارد پیام است. برای کسی که باحال ناخوشی وارد کنگره میشود و در این جلسه حضور دارد و حرف دل ما را میشنود و متوجه میشود که ما از کدام نقطه به کجا رسیدهایم .
و این امید به زندگی است هم برای مسافر و هم همسفر
همه ما تجربه تلخی از دوران مصرف مسافرمان داریم به همین دلیل نمیخواهم بیشتر روی این موضوع کلیک کنم ولی نحوه آشنایی من با کنگره ، سایت آن بود که از طریق گوگل جستجو کردم: ترک اعتیاد !چون آگاهی نداشتیم فقط فکر ترک آن بودیم نه درمان . ولی بازهم ناامید بودم چون قبلاً راههای زیادی را امتحان کرده بودیم.
زمانی که وارد کنگره شدم درمان و رهاییها را دیدم و جرقهای از امید در دلم روشن شد . فهمیدم که روزنهای وجود دارد. نزدیکترین شعبه به تبریز هیدج بود که تماس گرفتم و آقای احمدخانی جواب دادند . چند بار تأکید کردم که آیا واقعاً درمان وجود دارد ؟ چند شماره دادند که با آنها تماس بگیرم و اطمینان حاصل کنم سپس مسافرم را آنجا ببرم. یکی از شمارهها ، شماره آقای شفیق بود که با خودشان و مادرشان صحبت کردم و حضوری آنها را ملاقات کردم و فهمیدم که دری از بهشت به روی ما بازشده .
اگر مسافری واقعاً خواهان رهایی باشد میتواند درمان شود . مسافر من جزو این افراد بود. مسافر من واقعاً نمونه بود هم برای خانوادهاش و هم برای راهنمایش .علی 6 ماه بهتنهایی بیرون نرفت بااینکه به او اطمینان داشتیم ولی خودش میگفت همیشه نیروهای منفی در کنار من هستند و تلاشهایش نتیجه داد.
این روز عزیز را به علی و پدرش تبریک میگویم که در این راه ما را تنها نگذاشت و در این مسافت 400 کیلومتری خستهکننده، در سرما و گرما ما را تنها نگذاشت.چون راه خود را پیداکرده بودیم باانرژی این مسافت را طی کردیم و روزبهروز شاهد بهتر شدن حالش میشدیم.
آقای احمدخانی حق پدری به گردن پسر من دارند که اگر ایشان نبودند ما در چنین جایگاهی نبودیم و از آقای مهندس بنیانگذار کنگره 60 سپاس گذارم که اگر این کنگره نبود ما نمیتوانستیم آرامش را کسب کنیم .
از راهنمای خودم که بهعنوان خواهر در کنار من بودند و به من صبر و آرامش را یاد دادند و از شما عزیزان که با حضورتان این جشن را پرشور کردید و ما را خوشحال کردید تشکر میکنیم.
امید دارم تا همیشه بتوانیم در مسیر عدالت ، معرفت و عمل سالم حرکت کنیم .
تهیه گزارش و عکس: مسافرآرمان
تایپ گزارش : همسفرالمیرا و منیره
تنظیم گزارش : همسفرمنیره
- تعداد بازدید از این مطلب :
2513