با سلام و خسته نباشید و تشکر بابت این مصاحبه. در ابتدا خودتان را بهرسم کنگره معرفی کنید.
سلام. بهزاد هستم مسافر. آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه , تخریب 5 سال متد درمان DST داروی درمان OT مدت سفر اول 10 ماه و باراهنمایی آقای میثم اسماعیل قصاب مدت 3 سال و 6 ماه و 30 روزه که آزاد و رها هستم.
کمی از گذشته(زمان تخریب) بگویید.
من در دوران دانشجویی چند بار فقط از سوختهی تریاک مصرف کرده بودم و در دوران سربازی با وافور آشنا شدم که بهصورت دورهای بافاصله چند هفته در میان تریاک مصرف میکردم. بهمرور افزایش یافت تا حدی که هفتهای 3 تا 4 بار مصرف میکردم.
تا روزی که یکی از دوستانم گفت که مورفین تا 6 ماه در خون باقی میماند و با آزمایش خون تا 6 ماه بعد از آخرین مصرف قابلتشخیص است. ازآنجاییکه در آن دوران بازیکن تیم استقلال بندر انزلی بودم از اینکه در خونم مورفین باشد وحشت داشتم. به همین دلیل با شیشه آشنا شدم. برای از بین بردن مورفین بدن.
بعد از اولین مصرف ازش خوشم آمد تا جایی که به خودم آمدم و دیدم شیشه همیشه همراه من است. دررفت و آمدها و در ماشین و همهجا پایپ و شیشه همراه داشتم و در حال مصرف بودم. مصرف من بهروزی 4 تا 6 گرم شیشه رسیده بود. از کوچکترین فرصت برای مصرف استفاده میکردم.
مصرف حتی یکبار مواد مخدر تخریبهای در هرکس به وجود میاید. تخریبهای من زمانی علنی و ظاهر گشت که مصرف شیشهام شروع شد. در بازار در بخش املاک مشغول به کار بودم و در آن زمان از درآمد خوبی برخوردار بودم. متأسفانه با مصرف شیشه همهچیز را از دست دادم.
بدترین خاطرهای که از مواد مخدر و دوران تخریب خوددارید برای ما بازگو کنید؟
بدترین خاطره من زمانی بود که به خاطر مواد وارد بازداشتگاه شدم. کلاً 2 روز بازداشت و 3 روز در زندان بودم که جزو بدترین خاطرات زندگیام است. خاطره بد دیگر زمانی بود که اشکهای پدرم را دیدم.
شما که در حال رانندگی شیشه مصرف میکردین , از دیدن ماشین یا مأموران انتظامی چه حالی پیدا میکرد ین؟
ترس , بسیار میترسیدم و این ترس همیشه و هر جا همراه من بود که مبادا دستگیر شوم.
کنگره چطور سر راه شما قرار گرفت؟
من جاهای زیادی برای درمان رفتم. ولی آنها جز ترک مقطعی چیز دیگری برایم ایجاد نکرد.
من یک با جناق دارم که ایشان تمام راهها را رفته بود. از طب سوزنی و سم نزدایی و حتی خون خودش را عوض کرده بود و هر راه دیگر که بود. ولی جواب نگرفته بود. همیشه چشمم به ایشان بود و میگفتم اگر روزی این فرد بتواند درمان شود من نیز از راهی که موفق شده استفاده خواهم کرد.
به کنگره آمد و بعد از یک سال از رهاییاش دیدم که توانسته و جویای کنگره شدم. در آن زمان که در گیلان نمایندگی وجود نداشت نتوانستم بروم. تا اینکه در گیلان نمایندگی باز شد و با ورود به کنگره اول اعتماد نداشتم و یک ماه اول روی برنامه نبودم. ولی بعد از یک ماه مطیع راهنمایم و کنگره بودم و سفرم شروع شد.
سفر اول را شما چطور ارزیابی میکنید؟
بهجز یک ماه اول هر کاری که راهنما میگفت چشمبسته انجام میدادم و بسیار راضی هستم از این موضوع.
چه شد که تصمیم گرفتید راهنما باشید؟
همیشه برایم تعجببرانگیز بود که راهنمایم از تهران هفتهای 3 روز میامد به رشت و این مسیر را برمیگشت. حس و قدرتی که داشت برایم جای تعجب داشت. هنوز هم دارد. چون ایشان بیش از یک راهنما درراه کمک به مصرفکنندگانی که خواهان رهایی هستند قدم برمیدارد.من و همسفرم با خواندن مکتوبات کنگره و راه رفتن در مسیر کنگره به جایگاه کمک راهنمایی رسیدیم. ولی هنوز احساس میکنم نسبت به راهنمایم هیچ است.
آیا میتوانید به افراد بیرون از کنگره توضیح دهید که این کمکها و فعالیتها بدون دریافت حقوق است؟
برای افراد بیرون مسلماً سخت است باورش. برایم اهمیتی ندارد دیگران چه فکری کنند. انرژی و توانی که از رهجوهایم میگیرم برایم بیش از چیزی است که با مسائل مالی سنجیده شود. و این انرژی را در زندگیام استفاده میکنم.
نقش همسفر شما در رهایی شما؟
در ابتدا همسفرم به کنگره نمیآمد و در همان دوره من نیز روی برنامه نبودم. بعدازاینکه در جلسات حضور پیدا کرد من نیز سفرم جدی شد. باهم بودن خیلی به زندگی ما کمک کرد و در برخورد با مشکلات و همچنین تربیت فرزندم کمک شایانی به ما کرد و همچنان میکند.
در سفر دوم چقدر حضور در کنگره ضرورت دارد؟
به قول آقای مهندس بعد از سفر اول تازه با خودت صفر صفر هستی. به اعتقاد و نظر شخصی من در سفر دوم باید عیبها و ایرادهای دیگر خودمان را بررسی کنیم و برای بهبودشان تلاش کنیم. دیگر مسئله اعتیاد تمامشده و برای زندگی بهتر آموزش میبینیم.
حس خود را راجع به این کلمات:
جناب مهندس : عشق
مسافر امین دژاکام: عشق
دیدهبان : محبت
مسافر میثم اسماعیل قصاب: همهچیز
مسافر عباس امین معافی : پدربزرگ
مسافر میثم رضوی : دوست واقعی
تازهوارد: شکوفه
سفر دومیها : میوه
یک پیام برای افرادی که هنوز در حال مصرف مواد مخدر هستند و این مطلب را میخوانند بگویید.
من هیچوقت فکر نمیکردم روزی به درمان وزندگی بدون مواد مخدر برسم. زمانی که وارد کنگره شدم باوجود رها شدن با جناقم باز فقط برای سر زدن آمده بودم و الحمدالله به درمان رسیدم. فقط کافی است که وارد کنگره شوند. با هر مصرف و هر چیزی که هستند. حضور در کنگره زندگی کسانی که خواهان درمان هستند را متحول میکند.
هیچ اجبار و سختی در کنگره وجود ندارد.
پیامی برای تازهوارد ین:
اگر میخواهند به درمان برسند فقط حضورداشته باشند و صبر کنند. حرمتها و راهکارهای کنگره را درست انجام بدهند تا بدون هیچ حاشیهای و بهراحتی به درمان برسند.
یک آرزو:
شعبه گیلان یک فضا از خودش داشته باشد و کنگره شلوغتر از همیشه باشد.
حرف آخر:
از تمام کسانی که در کنگره زحمت میکشند تشکر و قدردانی میکنم.
سپاسگزارم که فرصتتان را برای انجام این گفتوگو به ما داد ین. ممنون.
خواهش میکنم. من هم از شما برای انجام این گفتوگو ممنونم.
مسافر فربد : لژیون آقای مجتبی انصار
نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
2943