English Version
English

هرگز شک نکردم ؛ گفتگو با مرزبانان گروه خانواده نمایندگی

هرگز شک نکردم ؛ گفتگو با مرزبانان گروه خانواده نمایندگی

 

خانم سیما سلام عرض می‌کنم خدمتتان و بفرمایید چه مدتی است در کنگره حضور دارید؟

سلام من از سال هشتادونه به کنگره آمدم.

خانم سیما کنگره روی شما چه تأثیری داشته است؟

همیشه سؤال‌هایی در ذهن من بود که فقط در کنگره توانستم جواب آن‌ها را پیدا کنم.

 

زندگی شما بعد از درمان مسافرتان چه تغییری کرده است؟

حرف‌های مشترک زیادی داریم و راحت‌تر باهم حرف می‌زنیم و شنوندهٔ خوبی شده‌ایم.

 

مرزبانی خوبی داشتید و حالا که دورهٔ شما تمام‌شده چه حسی دارید؟

حس سبک شدن.

 

به مرزبانی خودتان چه نمره‌ای می‌دهید؟

نمی‌توانم بگویم مگر اینکه زمانی بگذرد و این دوره را در ذهن مرور کنم و ضعف‌ها و قوت‌ها را به یاد بیاورم تا بتوانم نمره بدهم.

 

خانم سیمای عزیز در مورد مرزبانی چه چیزی از مادر آموختید؟

آموختم قوانین را اعلام کنم اما اگر کسی خطایی کرد ناراحت نشوم و به او فرصت بدهم تا خودش به‌مرور آموزش بگیرد.

 

در زمان مرزبانی اذیت نشدید؟

مهم نیست مهم این است که دیگران اذیت نشوند و از من راضی باشند.

 

همکاری باخانم بتول چگونه بود؟

متوسط بود و این هم خود یک گذرگاه بود.

 

خانم سیما تا چه زمانی دوست دارید خدمت کنید؟

تازنده‌ام دوست دارم خدمت کنم اما تعهداتی در زندگی دارم که باید به آن‌ها پایبند باشم و تا زمانی که به این تعهدات لطمه وارد نشود دوست دارم خدمت کنم.

 

حال خوش را در چه چیزی می‌بینی؟

در لبخند انسان‌ها.

 

چه شد که خدمت گذار شدید؟

فهمیدم آموزش‌هایی که گرفتم باید اجرایی کنم که عیب‌هایم را ببینم و بتوانم رویشان کارکنم تا دانایی من به دانایی مؤثر تبدیل شود.

 

آیا تابه‌حال شده به کنگره شک کنی؟

به گفته‌های کنگره هرگز شک نکردم اما آدم‌هایی بودند که کاری کردند که باعث شدند من به حرکت خودم در کنگره شک کنم اما گاهی وقت‌ها که با خودم فکر کردم متوجه شدم شاید نگاه من به موضوع کمی احساسی بوده است.

 

خانم سیما لطفاً جهان‌بینی را خیلی کوتاه و خلاصه تعریف کنید؟

شناخت ارزش‌ها و نقطهٔ مقابل آن‌ها و کار کردن روی خودمان.

 

سلام  لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چند سال است به کنگره تشریف می‌آورید؟

سلام بتول هوشنگی هستم چهار سال و نیم است به کنگره می‌آیم.

لطفاً نام راهنمای خودتان و راهنمای مسافرتان را بفرمایید؟

راهنمای خودم خانم مهناز کیوان فر و راهنمای مسافرم آقای حاجیان پور.

 

چه مدتی است رهاشده‌اید؟

دو سال و نه ماه.

 

دورهٔ مرزبانی چطور بود؟

بهترین دورهٔ زندگی‌ام بود آموزش‌های بسیاری گرفتم، نقطهٔ تحملم بالا رفت.

 

از این‌که مرزبانی شما به پایان رسیده ناراحت هستید؟

خیلی! اما چون افرادی که بعد از من به مرزبانی رسیده‌اند از من بهتر هستند خوشحالم.

 

دوست دارید دوباره مرزبان شوید؟

بله بسیار دوست دارم اما کمک راهنمایی هم تجربهٔ جدیدی است.

 

اگر کسی بگوید شما مرزبان خوبی نبودید چه عکس‌العملی نشان می‌دهید؟

این دوره برای من بسیار عالی بود اما اگر کسی ناراحت باشد حتماً من در کارم نقض داشته‌ام باید بگردم و عیب خود را پیدا کنم.

 

دوست دارید تا چه زمانی در کنگره بمانید؟

دوست دارم آن‌قدر در کنگره بمانم تا تمام مشکلات خودم را اینجا حل کنم.

 

خانم بتول جهان‌بینی را خیلی کوتاه تعریف کنید؟

یعنی اینکه من چنان روی خودم کارکنم که هر حرفی من را فوراً به هم نریزد.

 

لطفاً عشق را تعریف کنید؟

رفتن، رفتن تا به قله رسیدن.

 

از خانم مهناز چه چیزی یاد گرفتید؟

صبوری، رها کردن، بخشیدن و خیلی چیزهای دیگر من در آغاز ورود به کنگره 60 بسیار به‌هم‌ریخته بودم اما ایشان به من کمک کردند که بتوانم مشکلات را حل کنم و آرام شوم.

 

از آقای حاجیان پور چه چیزی یاد گرفتید؟

بالا بردن نقطهٔ تحمل.

 

ممنون از شما خانم بتول و لطفاً حرف آخر

امیدوارم جناب آقای مهندس و خانوادهٔ محترمشان همیشه سالم باشند تا بتوانند من و امسال من را نجات بدهند.

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .