English Version
English

سفر خوب و حرکت در صراط مستقیم ؛ اولین سال رهایی مسافر صمد

سفر خوب و حرکت در صراط مستقیم ؛ اولین سال رهایی مسافر صمد

جلسه هفتم از دور هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی امین قم روزهای 5 شنبه مورخ 95/02/30 با دستور جلسه که چی؟ با استادی آقای اکبر علیرضایی و نگهبانی آقای اسماعیل یوسفی و دبیری آقای ابوالفضل فلاحی رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود در  ادامه اولین سال رهایی آقای صمد رضایی رهجوی اقای اکبر علیرضایی را جشن گرفتیم   . 

 

خلاصه سخنان استاد:

جلسه امروز دو قسمت دارد یکی صحبت در مورد دستور جلسه و دوم جشن تولد اولین سال رهایی صمد. که چی سؤالی است که در ذهن هر شخصی خورده می‌شود و اگر نخورد من فکر می‌کنم شخص نمی‌خواهد کارش را درست انجام دهد و این سؤال باید قبل از انجام کار در ذهن شخص پرسیده شود. یک مسافر باید بپرسد که چی باید دارویم را سروقت بخورم و جوابش این است برای راه افتادن سیستم شبه افیونی بدن. به قول آقای مهندس که چی نماز بخوانم؟ برای اینکه از نماز و کلام خدا کمک بگیرم، یا سؤال دیگر که چی خدمت کنم؟ برای اینکه شخص با این خدمت کردن آموزش بگیرد و بدون خدمت و آموزش شخص به پالایش نمی‌رسد.

با کاربردی کردن این‌که چی ها جهان‌بینی عوض می‌شود. البته قبل از آموزش گرفتن ما نمی‌توانیم به شخص ایراد بگیریم و بعد از آموزش هم ایراد گرفتن شرایط خاص خود را دارد چراکه در کلام‌الله هم آمده بعضی کر و لال هستند. بعد از آموزش دیدن معلوم می‌شود شخص چند مرده حلاج است. در وادی 14 آمده که نمی‌شود پشه را آموزش داد و آن‌هایی که نباید در صراط مستقیم قرار گیرند هم باید در سیستم باشند چراکه آن‌ها نقش مکمل افراد در صراط مستقیم را به عهده‌دارند.

به قول آقا امین استاد جهان‌بینی، یکسری افراد هستند که می‌خواهند خانه را تمیز کنند، آشغال‌ها را به‌جای جمع‌کردن زیر فرش می‌دهند و این آشغال‌ها یک روزی رو می‌شوند در آخر شخص هم می‌بیند که حس و حال خوبی ندارد ولی اگر کارمان را درست انجام بدهیم روزبه‌روز حالمان بهتر می‌شود. انشاء اله که پاسخ درست به که چی هایمان بدهیم. ما نباید بعد از انجام کار که چی بگوییم چراکه فرد دانا قبل از انجام کار تفکر می‌کند. وادی تفکر را همگی زیرورو کرده‌ایم و کسی که قدرت بدنی خوبی دارد، یعنی یک‌رشته ورزشی مثل شنا یا فوتسال یا تیراندازی و... را برای خود انتخاب می‌کند و صاحب جسم سالمی است پاسخ بهتری به که چی هایش دارد یا آن سفر اولی  که داروی OT را سروقت می‌خورد جواب درست به که چی دارد و انتخاب‌هایش درست است. انشاء الله حواسمان جمع کارهایمان باشد و بااین‌همه بمباران آموزش‌های کنگره 60 جزء کسانی باشیم که در مسیر درست قدم بگذاریم.

 

اما قسمت دوم جلسه، تولد آقا صمد می‌باشد، صمد هم با حال خراب وارد کنگره شد یک مقدار  سوادش کم بود ولی ازآنجایی‌که میزان دانایی به سواد نیست، نسبت به آنچه وظیفه‌اش بود کوشا بود و انجام داد و به رهایی رسید. اوایل سفرش بالا و پایین داشت ولی بعد افتاد روی غلتک، صمد و خانواده‌اش از خدمتگزاران نمایندگی ما هستند. خدمت کردن و خدمتگزار بودن نقش بسیار مهمی در طول سفر و رهایی ما دارد. تا حالا که آموزش‌ها را خوب گرفته و بارها هم به او گفته‌ام هیچ موقع برای انجام کار دیر نیست، انشاء اله بسترش فراهم شود و درس خواندن را شروع کند و در تولد بعدی‌اش شاهد ترقی‌اش باشیم من به‌شخصه صمد را خیلی دوست دارم و خیلی از او انرژی می‌گیرم.

 

 

 

اعلام سفر

سلام دوستان صمد هستم یک مسافر ، آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره روش درمان دی اس تی با داروی  او تی مدت سفر اول 16 ماه با راهنمایی آقای اکبر علیرضایی ، مدت رهایی 1 سال و 6 ماه .

 
 
 

آرزوی مسافر :

خداوند اجازه ورود تمام مصرف کنندگان مواد مخدر به کنگره 60 را بدهد .

آرزوی همسفر :

هیچ خانواده ای از بیماری اعتیاد در رنج نباشد .

خلاصه سخنان مسافر :


اول از خدا سپاسگزارم که راه کنگره را به من نشان داد از آقای مهندس و خانم آنی سپاسگزارم از راهنمای عزیزم آقای اکبر علیرضایی ممنونم از راهنمای همسفرم خانم خلجی ممنونم که امروز جایشان اینجا خالی است. از خانم بلاغی راهنمای فعلی همسفرم و از خانم بصیری راهنمای دخترم ممنونم از آقای پرویز بلاغی راهنمای سیگارم خیلی سپاسگزارم و از همه دوستانی که در این جشن شرکت کردند صمیمانه تشکر می‌کنم.

اگر ما درست سفر کنیم و در صراط مستقیم باشیم این سفر خیلی راحت می‌شود. من سواد نداشتم و نتوانستم دبیر یا نگهبان یا مرزبان بشوم ولی همیشه در حد توانم خدمت می‌کردم میکروفون گردان یا نگهبان نظم می‌شدم یا در آبدارخانه خدمت می‌کردم. در کنگره 60 به من امید دادند که می‌توانم خودم را درمان کنم و به لطف خدا و یاری دوستان این اتفاق هم افتاد. من لباس و کفش و شلواری که در سفر اولم می‌پوشیدم را نگه‌داشته‌ام تا همیشه با نگاه کردن به آن‌ها یادم بیفتد که با چه حال خرابی وارد کنگره شدم و مرا غرور رهایی نگیرد. بازهم از راهنمای خودم اکبر آقا ممنونم، من اسم اکبر آقا را در قلبم نوشتم. بامداد ننوشتم که پاک شود با خودکار نوشتم که همیشه در قلبم بماند. در تمام طول سفرم از آقا پرویز خیلی انرژی می‌گرفتم ما الآن هر چه در این نمایندگی داریم از زحمات این عزیزان است. من همسفرم را خیلی اذیت کردم، نمی‌دانم با چه زبانی و چگونه از همسرم تشکر کنم. من در زمان مصرف مواد اصلاً به حرف همسفرم گوش نمی‌دادم تخریب خیلی زیادی به وجود آوردم.

از خداوند سپاسگزارم که اجازه داد تا در کنگره با همسفرانم حضورداشته باشم تا بتوانیم باهم در اینجا خدمت کنیم. در آخر از همه‌کسانی که در تولد من شرکت کردند ممنون و سپاسگزارم و امیدوارم هر آرزوی دارید به آن برسید.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:

این روز بزرگ را به آقای مهندس خانم آنی و ایجنت محترممان تبریک عرض می‌کنم اگر ما همسفرها اینجا هستیم همه از زحمات خانم آرزو خلجی است که واقعاً امروز جایشان اینجا خالی است و به آقای اکبر علیرضایی و لژیونشان این روز را تبریک عرض می‌کنم، به آقای بلاغی راهنمای سیگار آقا صمد تبریک عرض می‌کنم به همسفر مرضیه و مینای عزیز هم تبریک عرض می‌کنم. خانم مروارید وقتی وارد لژیون شدند یک فرمان‌بردار واقعی بودند و اگر آقای رضایی به این حال خوش رسیدند به خاطر زحمات همسفران عزیزشان بوده که پا به‌پای مسافرشان آمدند و رفتند. امیدوارم این خدمت‌ها برکت زندگی‌شان بشود و از خداوند تشکر می‌کنم که دوباره توانستم این جایگاه را تجربه کنم. خانم مروارید همیشه یادآور قوانین و حرمت‌های کنگره در لژیون ما بوده‌اند و در آخر بهترین‌ها را برای این خانواده عزیز آرزومندم.

خلاصه سخنان همسفر مروارید:

من این روز را به آقای مهندس تبریک می‌گویم و از ایشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند تا مصرف‌کنندگان مواد مخدر بتوانند به درمان برسند. از راهنمای خودم خانم خلجی و از آقای اکبر علیرضایی راهنمای مسافرم و از آقای بلاغی راهنمای سیگار مسافرم واقعاً سپاسگزارم که با یاری دیگر عزیزانی که الآن اینجا حضور ندارند بنیان این نمایندگی را گذاشتند واقعاً تشکر می‌کنم. از فرزندان خودم ممنونم که پا به‌پای من این مسیر را آمدند و رفتند. اینجا مثل یک دانشگاه است که آموزش‌های نابی را در اختیار ما قرار می‌دهند. از تک‌تک عزیزان ممنونم که در این مراسم شرکت کردند. از خانم بلاغی، خانم بصیری، خانم مهدوی، خانم اکبری، خانم فهیمی و همه همسفران عزیز ممنونم. بعد از ورود به کنگره سختی‌های ما بیشتر شد ولی صحبت و راهنمایی این عزیزان بود که ما را آرام می‌کرد و به ادامه دادن راه ما را ترغیب می‌کردند، از فرزندانم ممنونم، بااینکه برایشان سخت بود ولی همیشه با من می‌آمدند و  می‌رفتند.

از مسافرم خیلی ممنونم که سفر اولش را بااینکه برایش سخت بود به‌خوبی سپری کرد. من عاشقانه مسافرم را دوست دارم. سفر سیگارش را خیلی راحت سپری می‌کند، از آقای پرویز بلاغی راهنمای سیگار مسافرم خیلی سپاسگزارم و در آخر از شما دوستانی که در این جشن ما را یاری کردید سپاسگزارم.

 

خلاصه سخنان همسفر مینا:

جا دارد این روز بزرگ را در رأس به بنیان کنگره 60 آقای مهندس دژاکام و خانم آنی تبریک عرض کنم، به راهنمای عزیزم خانم مرضیه تبریک عرض می‌کنم. به ایجنت سابقمان آقای آقایی و ایجنت حال حاضر آقای محمد علیرضایی تبریک عرض می‌کنم. از مرزبانان سابق و حال ممنونم. از خاله عزیزم ممنونم که اینجا حاضر هستند. از پدر عزیزم ممنونم که سفر اولش را سپری کرد و به رهایی رسید و خوشحالم که ما توانستیم امروز در این جایگاه قرار بگیریم و از همه‌کسانی که امروز در جشن ما حضور دارند صمیمانه سپاسگزارم.

 


تهیه گزارش  : علیرضا مختاری

تایپ  و تنظیم : حسن رحمانی

عکاس : محمد یاری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .