بسمالله الرحمن الرحیم
روز پنجشنبه مورخ 95/02/30 سیزدهمین جلسه از دور پانزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی وحید با استادی دیده بان محترم مسافر آقای امین دژاکام و نگهبانی مسافر حسین عقبایی و دبیری مسافر غفار جواهر دشتی با دستور جلسه که چی! رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود.
سخنان استاد
خداوند را سپاسگزارم که توفیقی شد اینجا در جمع شما باشم و فرصت خدمت کردن به شمارا دارم. امیدوارم افرادی که در سفر اول هستند به درمان برسند و سفر دومیها هم درراه خود موفق باشند. در مورد دستور جلسه" که چی! " من خود فکر میکردم که این سؤال را فقط انسانهای ناامید از خودشان میپرسند. زمانی که به دوستانم میگفتم که برویم دوچرخهسواری، کوهنوردی و فلان ورزش را انجام دهیم و یا فلان درس یا کتاب را بخوانیم آنها جواب میدادند که چی؟! آن لحظه پیش خودم میگفتم آنها خمار هستند و حس و حالندارند ولی زمان که گذشت با شنیدن صحبتهای جناب مهندس در کنگره، متوجه شدم سؤال " که چی؟ " را هر دو بخش وجود انسان مطرح میکند یکی نفس اماره برای اینکه در انسان ناامیدی به وجود بیاورد و سؤالهایی مطرح میکند همچون: که چی اینقدر کار میکنی! که چی اینقدر تلاش میکنی مگر چقدر حقوق میگیری! که چی اینقدر ترک میکنی! این "که چی؟" ها بهشدت در انسان ناامیدی به وجود میآورد البته اینها زمانی اتفاق میافتد که انسان ناامید شده است. زمانی که در موضوعی چندین بار تلاش کرده و به نتیجه نرسیده در اینجا نفس امر کننده یواشیواش از این سلاح علیه خود انسان استفاده میکند. تا وقتیکه انسان انرژی دارد و امیدوار است سؤال که چی! مطرح نمیشود. ازآنجاکه در هستی ضد هر چیزی علیه خودش استفاده میشود این سؤال که چی را عقل نیز میتواند علیه نفس اماره استفاده کند مثلاً زمانی که نفس میگوید گریز بزن و یا دو سیسی دارویت را اضافه بخور در این میان عقل میگوید شربت اضافه بخوری که چی! تا کی میخواهی گریز را ادامه بدهی! روز رهاییات چه کار میکنی! پس سؤال که چی را هم عقل میتواند علیه نفس استفاده کند و همنفس علیه عقل.
زمانی که فرد هنوز با کنگره آشنایی ندارد و دانایی کسب نشده بیشتر نفس امر کننده این سؤال را مطرح میکند، چون حسها آلوده است وگرنه عقل سر جایش قرار دارد ولی استارت نمیخورد. چون داخل او ناخالصی وجود دارد درصورتیکه خیلی از مصرفکنندهها فکر میکنند عقل ندارند. زمانی که فرد وارد کنگره میشود و شروع میکند به درمان یواشیواش آموزش میگیرد و حسهای آلودهی شخص به مقدار قابلتوجهی پالایش میشود و ناخالصیاش پایین میآید و عقل استارت میخورد، در این زمان، این عقل است که از نفس سؤال میپرسد که چی؟! وسط جلسه همش بیرون میروی؟ که چی دیر به جلسه میآیی و زود میروی؟ تا قبل از این نفس فقط میپرسید و عقل به خاطر آلودگی حس و قرار داشتن در ناامیدی، خاموش بود و نمیتوانست سؤالی بپرسد. وقتی به انتهای سفر میرسیم صدای عقل قویتر و صدای نفس ضعیفتر میشود و فقط گاهی اوقات میآید خودش را نشان میدهد و از صحنهی نمایش خارج میشود. پس ما باید یاد بگیریم و هوشیار باشیم که این سؤال که چی را اولاً کدامیک مطرح میکنند و اگر نفس امر کننده مطرح میکند، از روی ناامیدی است و برای ناکامی و خاموشی شور و اشتیاق انسان مطرح میکند. اگر برای شخص این سؤال از سمت نفس امر کننده بود باید دانست که هنوز به دانایی نرسیده است.
- تعداد بازدید از این مطلب :
2172