ششمین جلسه از دوره هفتم کارگاههای آموزشی جهانبینی کنگره 60 نمایندگی ارتش روز پنجشنبه در تاریخ 1395/02/30 با دستور جلسه: که چی با دبیری مسافر روزبه و نگهبانی مسافر علی و استادی دیدهبان محترم آقای رضا ترابخانی رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
با سلام خدمت همه دوستان، خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم. هوا خیلی خوب است و امیدوارم حال همه ما هم با طراوت و شادابی باشد. صحبت کردن راجع به این دستور جلسات خیلی به ما کمک میکند، برای اینکه ما درمییابیم احوالمان را چگونه تغییر دهیم. انسان براثر مصرف مواد مخدر همیشه رو به زوال هست و پایین میرود و دچار به هم ریختگی میشود، به صورتی که خودش هم نمیداند چه بکند و آنجاست که میگوید؛ هر چه دستوپا میزنم نمیتوانم بیرون بیایم. چون اصلاً فکر درست کار نمیکند و به همین دلیل آن کاری که انجام میدهد، اگر هم درست باشد آنقدر خستهکننده است که زود و سریع، دنبال یک نتیجه خوب میگردد که این نتیجه خوب هیچوقت اتفاق نمیافتد. آن چیزی که ما اکثراً در این مسیر فراموش میکنیم، این است که باید زمان بگذرد تا آن اتفاقی که میخواهیم بیافتد. مخصوصاً اگر مواد مصرف میکنیم، تفکر و اندیشهمان اینگونه است که تصور میکنیم میتوانیم یکدفعه وردی یا دعایی بخوانیم و همهچیز تغییر بکند و از یک فرد مصرفکننده تبدیل به یک سوپرمن بشویم که همچنین چیزی هیچوقت اتفاق نمیافتد، زیرا هر تغییری مسیرش باید طی شود و دانشش کسب شود تا آن شخصیت لازم شکل بگیرد. انسان اگر دیدگاه مصرفکنندگی داشته باشد و شخصیت مصرفکنندگی داشته باشد، اگر به رهایی هم برسد نمیتواند آن را حفظ کند و دوباره به مصرف مواد برمیگردد.
آن چیزی که به ما کمک میکند تا این مسیر را طی بکنیم، همین دستور جلساتی هست که در موردش صحبت میکنیم، راجع به آن فکر میکنیم، هرکدام از ما در خلوت خود در مورد آن صحبت میکنیم، زیرا میدانیم اگر بخواهیم بیرون ازاینجا در رابطه با این دستور جلسات نتیجهای بگیریم، باید آنها را در زندگی به کار ببندیم. مثلاً من میخواهم درس بخوانم که چه بشود؟ میخواهم کار بکنم که چه بشود؟ در همین جواب دادنهای نادرست است که ما تفکرات نامناسب را برای خودمان پدید میآوریم. اگر من برای این -که چی- ها جواب درست را پیدا بکنم، میتوانم نتایج خوبی به دست بیاورم که یکی از این نتایج، رهایی من از بند اعتیاد است.
خلاصه سخنان استاد درباره مسافر:
امروز تولد 10 سالگی آقای سعید نمکی که هم دیدهبان و هم ایجنت هستند، میباشد. امسال تولد ایشان با سالهای دیگر تفاوت دارد و این تفاوت رسیدن به جایگاه دیدهبانی است که با تلاش بسیار توانستند به این مهم برسند، ایشان در سفر اول خود مسیر سختی را پیمودند و سفرشان طولانی شد، البته باید توجه کرد که اگر در همچنین مراسمی ما از مسافرانی صحبت میکنیم که سفر طولانی داشتند، نباید دوستانی که در حال حاضر در سفر اول هستند پیش خود بگویند پس اگر سفر من طولانی شود مشکلی نیست و نهایتاً موفق خواهم شد! این صحبت اشتباه است، زیرا درست است که ما در کنگره خدمت گذاران بزرگی داریم که سفر خود را نتوانستند در 11 ماه تمام کنند، ولی اگر این مسافران سفر خود را در موعد مقرر تمام میکردند، زودتر به نتایج مطلوب فعلی میرسیدند و دیگر وقت بیشتری برای کسب جایگاههای زندگی تلف نمیکردند پس یک شخص سفر اول نباید خود را با چنین افرادی مقایسه کند و بلکه باید تلاش کنند تا سفر خود را در زمان درست به پایان برسانند. آقای نمکی نیز بنا به دلایلی سفرشان طولانی شد و در آن زمان یکسری قوانین وجود نداشت تا از انحرافات سفر اولیها بیشتر جلوگیری کند ولی خدا را شاکرم که ایشان توانستند با تمام این ناهمواریها باز سفر خود را با موفقیت به پایان برسانند. لازم است تجربه ایی که دیگران کردهاند را ما انجام ندهیم، به قول معروف، مایه عبرت دیگران نشویم. ایشان بعد از سفر اول ادامه فرآیند درمان خود را در خدمت کردن دیدند و خدمت در سفر دوم و در ادامه آن راهنما شدن مسیری برای کامل کردن درمان است. تمام شدن سفر اول نشانهی پایان درمان نیست، ما در کنار خدمت کردن یاد میگیریم و ایشان نیز در کنار همسفر خود و با ادامه دادن مسیر خدمتی توانستند خود را کامل کنند.
اعلام سفر: 14 سال تخریب، آخرین آنتی ایکس مصرفی کراک، سفر اول 11 ماه، ورزش والیبال، راهنما آقای رضا ترابخانی، رهایی 10 سال و 4 ماه.
خلاصه سخنان مسافر:
در ابتدا از همه عزیزانی که تشریف آوردند تشکر میکنم کنگره 60 راهی را آغاز نموده و مسیری را به ما نشان میدهد که به رهایی مسافر ختم شود و این یک نعمت الهی است. همه ما در ورود به کنگره مسلماً حال خوبی نداشتیم اما کنگره 60 معادلات را بهگونهای دیگر میچیند و مسائل را طور دیگری حل میکند که هرکسی که به کنگره وارد میشود وایمان و باور واقعی به دست میآورد و آموزشهای لازم را میگیرد و خدمت میکند مسیر زندگی و تقدیر زندگیاش قطعاً تغییر میکند. شاید یکسری مسائل را در طول زندگی انسان حس بکند، ببیند و بشنود اما من خودم عقیدهام بر این است که خیلی از مسائل در زندگی قابل حس نیست، قابلدیدن نیست ودقیقا آن مسیر و نوع عملکرد انسانهاست که میتواند تغییرات را به وجود آورد. من شاید اگر به کنگره نمیآمدم و یا مورد لطف خداوند قرار نمیگرفتم چهبسا که شرایطم وحشتناک میشد و قابل جبران نبود، پس از این بابت باید خوشحال باشم که کنگره 60 سرنوشت من را عوض کرد و با آموزشهای کنگره 60 خیلی چیزها تغییر میکند. خدمت کردن حسی دارد که من نمیتوانم بیان کنم، فقط میدانم با خدمت کردن حالم خوب خواهد شد. در این مسیری که ما در کنگره خدمت میکنیم و جایگاههایی که برای خدمت کردن وجود دارد، تغییراتی را در زندگی ما حاصل خواهد کرد که از همه لحاظ برای ما و اطرافیانمان مفید خواهد بود. هر جایگاهی در کنگره 60 به ما داده میشود صرفاً جهت خدمت کردن است و قرار نیست کار دیگری بهغیراز خدمت کردن انجام دهیم. من در کنار دوستان لذت میبرم و این مسئله من را مشتاق میکند تا باانرژی بیشتری حرکت کنم و تمام سعی خود را خواهم کرد تا به این اعتماد جواب درست دهم و امیدوارم خداوند من را در این مسیر حمایت کند زیرا اگر او نخواهد حتماً به بیراهه خواهم رفت، شکر گذار خداوند هستم، زندگی کنگره 60 ریشه کل زندگی است وزندگی من در کنگره 60 از لذتبخشتر خواهد بود. شاید بعضی وقتها مسائلی پیش میآمد که من بتوانم از آنها یاد بگیرم و ایرادات خودم را رفع کنم، من سالها طول کشید که بعد از شنیدن آموزشها توانستم کمکم یکسری از این مطالب را عملی کنم.
من از بنیان کنگره 60 و خانواده محترمشان و راهنمای عزیزم که همیشه برایم دلگرمی بوده است تشکر میکنم، سعی کردم شاگرد خوبی باشم و آن چیزی که به من گفتهاند را به کار ببرم، از همه شما عزیزان سپاسگزارم و اگر خانواده ایی هماهنگ نباشند نمیتوان آنطور که درست است خدمت کرد، از خانواده خودم نیز تشکر میکنم که توانستند من را در این مسیر همراهی نمایند، از محمدرضا و میلاد هم تشکر میکنم که خیلی چیزها از این فرزندانم یاد گرفتم. از راهنمای همسفرم هم تشکر میکنم که به من و همسفرم یاری رساندند.
خلاصه سخنان همسفر:
در درجه اول از خداوند سپاسگزارم که این راه را برایمان آشکار کرد و با دوستان خوبی نظیر خدمت گذاران آشنا شدیم تا بتوانیم راهمان را پیدا کنیم، به قولی توانستیم از تاریکی بیرون بیاییم، همیشه این مطلب را در نظر گرفتم که کسانی با عشق و محبت به من کمک کردند تا از روزهای تلخ عبور کنم و به روشنایی برسم و الآن هم خودم را موظف دانستم تا این خدمتی که به من شده است را جبران کنم و بتوانم آن چیزی که یاد گرفتم را یاد بدهم، از راهنمای عزیزم بسیار تشکر میکنم بابت زحماتی که کشیدهاند تا به این آرامش برسیم. از بنیان کنگره 60 و خانواده ایشان تشکر میکنیم که باراهنماییهای بسیار خوبی که به ما کردند یاد دادند چگونه مشکلاتمان را رفع کنیم. امیدوارم بتوانم قدردان کنگره 60 باشم و در قبال اعتمادی که کنگره به من کرده است من نیز بتوانم از عهده این مسئولیت بربیایم. به دست آوردن چیزی سخت است ولی سختتر از آن نگهداشتن آن چیز است، امیدوارم تمام کسانی که در کنگره 60 هستند بتوانند این جایگاه را تجربه کنند و از همه عزیزانی که این جشن تولد را برای ما برگزار کردند نیز سپاسگزارم از شما عزیزان هم بابت حضورتان تشکر فراوان میکنم. از راهنمای مسافرم و مسافر عزیزم تشکر میکنم و امیدوارم بتواند به همینگونه مسیر پیشرفت را طی کند.
خلاصه سخنان همسفر میلاد:
تولد پدرم را به او تبریک میگویم و امیدوارم در همه قدمهایش موفق باشد و تشکر میکنم از آقای رضا ترابخانی و تشکر فراوان هم از جناب آقای مهندس دارم که با زحمات خودشان و خانواده اشان توانستند محیطی برای رهایی افراد خواهان درمان اعتیاد فراهم کنند. ان شاالله همهکسانی که گرفتار این بیماری هستند بتوانند در کنگره 60 درمان شوند.
تهیه و تنظیم : مسافر روح الله
عکاس: مسافر شاهرخ
منبع: کنگره 60 نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
3122