English Version
English

ایمان و اراده

ایمان و اراده

برای پی بردن به هر مفهوم و عملکرد هر چیزی همواره نیازمند تعریف مشخص و دقیق آن هستیم. اراده درواقع همان خواست انسان محسوب می‌شود، یک نیروی خام که برای انجام کارها از آن استفاده می‌شود. البته انجام کارهای پیشرفته و پیچیده به‌صرف داشتن اراده تنها انجام‌پذیر نخواهند بود و نیازمند کسب مهارت و دانش لازم کار موردنظر نیز هست. اراده به‌تنهایی جوابگو نیست زیرا خام و ساده است و برای موفقیت اراده باید در خدمت ساختار عقل قرار بگیرد و به کمک عقل شروع به حرکت و ایجاد تغییرات کنند.
البته یک نکته اینجا لازم به ذکر است که آفرینش جهان به شکلی است که خواسته‌ها ازنظر کائنات همواره محترم بوده و به آن‌ها بهاداده شده است و شرایط برای رشد و شکوفایی خواسته‌ها مهیا شده است. هر آنچه مورد خواست و اراده ما باشد نیرو و بستری وجود دارد تا خواسته ما را به فعلیت برساند و این در تمام سطوح وجود دارد و پیرو اصل القا، احیا و تحرک زمانی که شخصی بخواهد کاری را انجام دهد یکسری نیروهای بیرونی برای یاری و الهام در اختیار خواسته فرد قرار خواهند گرفت که فرد به خواسته خود برسد. خواه این خواسته مثبت باشد خواه منفی. انتخاب به دست ماست. زمانی می‌توانیم انتخاب درستی داشته باشیم که بتوانیم راه درست را از غلط تمیز دهیم و لازمه آن این است که راه غلط را تجربه کرده باشیم. پس برای انتخاب راه درست باید تاریکی‌ها و فجور را شناخته باشیم.
اساس کار کنگره بر پایه عشق، عقل و ایمان است. ریشه کلمه ایمان به معنای امن و جایی که امنیت دارد است. ایمان تجلی نور خداوند در انسان است. به‌واسطه ایمان است که در انسان وضعیتی ایجاد می‌گردد که فرد دارای بستر و کالبدی امن می‌گردد و از دست نیروهای تخریبی و بازدارنده در امان خواهد بود، شرایطی که در زمان اعتیاد عکس آن حاکم است. برای پیدایش ایمان ذرات نفس بایستی ذره‌ذره شروع به تغییر کنند و تغییر جنس دهند همچون فلزی که به طلا تغییر ماهیت دهد.
قرآن کریم می‌فرماید: و انسان را در بهترین شکل خلق کردیم سپس او را به پایین‌ترین مرتبه فرستادیم غیر از کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و برای آن‌ها اجری بدون منت است. ممکن است انسان در شرایط حال در بهترین حالت ممکن نباشد ولی در بهترین حالت طراحی‌شده است و ظرفیت و پتانسیل این در درونش قرار داده‌شده که به بالاترین درجات وجودی دست پیدا کند. اگرچه صرف ایمان به این موفقیت نائل نخواهد شد و عمل صالح هم لازم است. در سوره عصر بیان‌شده کسانی که ایمان می‌آورند و صبر پیشه می‌کنند از خسران کاران جدا می‌شوند. انسان بی‌ایمان آمادگی این را دارا است که هرآن مورد تاخت‌وتاز نیروهای منفی قرار بگیرد و به اسارت دربیاید. انسان باایمان امنیت دارد، ناسپاس نیست، خسران و فراموش‌کاری در وجودش کمرنگ گردیده و درنتیجه از رنج و عذاب خارج می‌گردد. انسان ناسپاس همواره اسیر فراموش‌کاری است و همواره محبتی که به وی شده و از تاریکی خارج گردیده را فراموش می‌کند. به قول اساتیدمان دور از ذهن نیست اگر این‌چنین افرادی را به سرزمینی شن زار تشبیه کنیم که هر آنچه مورد آبیاری قرار بگیرند آب سریعاً به اعماقشان رسوخ می‌نماید و محو می‌شود. گویی گنجایش نگهداری آب را در خودشان ندارند و نتیجتاً هر بذری که در دل این سرزمین بی‌حاصل کاشت گردد به هدررفته و حاصلی در پی ندارند زیرا شرایط و بستر لازم برای شکوفایی بذر در این‌چنین سرزمینی مهیا نیست.

حتماً در هنگام سفر دامنه‌هایی در میان کوه‌ها برایتان جلب‌توجه کرده که بسیار سرسبز و زیبا بوده، گاهی با خود گفته‌اید چه جایی برای توقف و استراحت و گرفتن چند عکس یادگاری از خود و عزیزانتان بهتر ازاینجا. فرد باایمان مانند این‌چنین سرزمینی است. سرسبز و شکوفا. زمانی که به این افراد محبت می‌شود همچون آبی که در سرزمینی حاصل خیز ریخته شود درون فرد حفظ می‌شود و به‌وقت لزوم در دسترس است و فرد از آن برای رشد و تعالی خود و پیرامونش بهره می‌برد. انسانی که به مرحله ایمان می‌رسد به سرزمین مستعدی می‌ماند که هر چیزی درون آن قابل رشد و شکوفایی است. پس برای اینکه ایمان در کسی به وجود آید لازم است جنس و ماهیت خاک و بستر وجودی آن تغییر کند و تغییر ماهیت دهد زیرا فرد بی‌ایمان امن نیست و هر چیزی توان راه‌یابی به این‌چنین فردی را دارد و این قاعده در تمامی سطوح این‌چنین فردی جاری است چه در سطح گفتار، چه در سطح اعمال و چه در سطح پندار. فرد باایمان بر اساس درجه ایمانش از این ناخالصی‌ها به دور است و هرچه ایمان فرد قوی‌تر باشد شاهد آن خواهد بود که در سطوح مختلف امنیت بیشتری را تجربه می‌کند و به‌واسطه میزان ایمان در فرد میزان راه‌یابی و دخالت نیروهای منفی در سطوح مختلف کمرنگ خواهد گردید و این‌چنین فردی کمتر از سرقت نیرو و انرژی توسط نیروهای منفی در رنج و عذاب خواهد بود. انرژی‌ای که در گام بعدی صرف رشد و تعالی و خودشکوفایی هرچه بیشتر فرد خواهد شد.

یکی دیگر از نتایج بی‌ایمانی در افراد ترس است. ترس زمانی رخ‌نمایی می‌کند که امنیت وجود نداشته باشد و به‌بیان‌دیگر ایمان از بین رفته باشد. اینجاست که ترس متولد و جاری می‌شود. زمانی که افراد می‌خواهند به دانایی و تفکر برسند با دیواری به نام ترس مواجه خواهند شد. اصولاً ترس زمانی در افراد شکل می‌گیرد که احساس می‌کنند در حال از دست دادن چیزی هستند و زمانی که امنیتی بر شهر وجودی آدمی حاکم نباشد نیروهای منفی به‌راحتی می‌توانند در صور پنهان فرد واردشده با رسوخ در تفکر و اندیشه و ذهن، سلامتی و آرامش فکر و اعتمادبه‌نفس فرد را خدشه‌دار کنند. ترس همچون ویروس شروع به مسموم کردن فکر می‌نماید و فکر مسموم همچون غذایی فاسد غیرقابل‌مصرف است و تنها علاج آن ایمان است. برای غلبه بر ترس شرط اول امنیت وجود، اندیشه و جسم است. ایمان پل بین ترس و تفکر است و ما را یاری می‌دهد از ترس گذشته و به منزلگاه تفکر برسیم. زمانی می‌توانیم به امنیت و ایمان دست‌یابیم که شروع به حرکت نموده باشیم و دست به پالایش و تزکیه زده باشیم که مسیر و نقشه راه به زیبایی هرچه‌تمام‌تر در وادی‌های چهارده‌گانه برای هرآن کس که طالب آن باشد ترسیم گردیده. نقشه گنج مهیاست و نیازمند حرکت است. این حرکت به معنای شروع تزکیه و پالایش است که نهایتاً به تغییر ماهیت و تغییر ساختارها منجر می‌گردد. پس اگر از شن زار وجودی‌مان دل‌زده و آزرده‌خاطریم و هنوز هم هرازگاهی به یاد کوهپایه‌های سرسبز میفتیم لازم است دست‌به‌کار شویم. نقشه گنج در دستان ماست.

نکته مهمی که در مبحث ایمان و امنیت باید به آن اشاره کرد مبحث تفاوت تفکر با افکار است. درواقع تفکر دقیقاً نقطه مقابل افکار است. چیزی که ما به آن نیازمندیم تفکر است و آنچه ما را از رسیدن و دسترسی به یک تفکر دقیق و واضح محروم می‌کند افکاری درهم و آشفته است. شهری را متصور شویم که هیچ‌گونه دروازه و راه ورودی و خروجی مشخصی ندارد! نظارت دقیقی هم بر ورود و خروج به این شهر انجام نمی‌شود. هر کس با هر توشه‌ای هر زمان که دلش بخواهد به آن وارد می‌شود و هر زمان بخواهد خارج می‌شود. افراد مختلف با ورودشان افکار، علائق و سلایق خوشان را خواهند آورد و هر آنچه دلشان می‌خواهد میگویند و انجام می‌دهد.

نمونه‌ای ناب از هرج‌ومرج و بی‌نظمی! یک تشدد افکار ویرانگر. شهر موردنظر ما مبدل به شهری می‌شود فاقد هرگونه حریم و حدومرز که در آن رنگ و بوی امنیت مدت‌هاست به فراموشی سپرده‌شده. این دقیقاً همچون ذهن فردیست که دستخوش افکار است. هر فکری هر زمان که دلش بخواهد می‌آید و هر زمان دلش خواست خواهد رفت. شاید تجربه این را داشته باشید که فکری نه‌چندان مهم به طرزی سمج درست زمانی که برای خواب و استراحت و تجدیدقوای شبانه به بستر می‌روید در ذهنتان واردشده و تا نیمه‌های شب دست ازسرتان برنمی‌دارد! این نمونه بارز مشکلاتی است که این‌چنین افکاری برای فرد ایجاد خواهند کرد. بد نیست بدانیم زمانی تفکر به وجود می‌آید که ما موفق شویم افکار را از خودمان دور کنیم؛ یعنی تمام توجه و تمرکز خود را بر روی یک نقطه و یک مسئله خاص متمرکز کنیم. اینجاست که تفکر شکل‌گرفته. نمونه افرادی که دستخوش افکار می‌شوند را هم می‌توان دید، فردی سفر خود را شروع می‌نماید و هنوز از سفرش یک ماه نگذشته دست‌به‌کارهای گوناگون میزند، ازدواج، پیدا کردن یا ارتقا شغل، تلاش برای خرید مسکن یا اتومبیل جدید و... این‌چنین افرادی معمولاً از طعم شیرین رهایی بی‌بهره می‌مانند زیرا همچنان اسیر تشدد افکار هستند و نتوانسته‌اند خود را از مسائل پیرامون رها سازند.

زمانی که فرد خود را رها ساخت و تمام توجه و انرژی خود را معطوف راه و مسیری که برای رهایی در حال طی کردن است ساخت آن زمان است که معجزه تفکر رخ‌نمایی خواهد کرد. مسکن، شغل، پول، تعهد و تحصیل. فرد تمام مدت در حال مبارزه و صرف انرژی درراه این افکار است و مجالی برای تولد تفکر نیافته و تا زمانی که تفکر ایجاد نگردد وادی اول شروع نخواهد شد. پس تنها راه، رهاسازی افکار است که البته کار چندان راحتی نیست زیرا فرد می‌بایست از خواسته‌های خود بگذرد و یکسری کارهایی را که واقعاً خواهان و طالب آن است انجام ندهد تا افکار رها و محو شوند و به نقطه‌ای برسد که تنها یک خواسته وجود دارد و در آن نقطه است که تمام انرژی فرد روی همان یک نقطه و خواسته متمرکز خواهد شد و نیروی عظیمی به وجود خواهد آورد که برای ادامه سفر بدان نیازمند است؛ بنابراین مهم نیست چقدر قوی هستیم و در چه نقطه‌ای قرارگرفته‌ایم، اگر نتوانیم خواسته‌های نامعقول و خواسته‌های معقولی که فعلاً زمان اجرایش نیست را کنار بگذاریم و بر روی تفکرمان که درواقع سفرمان محسوب می‌گردد تمرکز کنیم نیرو و انرژی خود را به هدر داده و حتی در صورت خواست شدیدمان نیرویی برای ادامه مسیر در ما باقی نخواهد ماند.

ما معمولاً با خودمان می‌اندیشیم اگر به همه‌چیز فکر نکنیم و در مسائل مختلف پیرامونمان سرک نکشیم همه‌چیز به هم خواهد ریخت و اختیار و کنترل همه‌چیز از دستمان خارج خواهد شد ولی بد نیست بدانیم این مسئله یک حقه نفس بیشتر نیست و معمولاً برعکس آن صادق است. نفس ما یکسری مسائل جلوی روی ما نهاده و به ما این‌طور قبولانده اگر تمام مدت متوجه این مسائل نباشیم همه‌چیز به هم خواهد ریخت. ولی واقعیت آن است که خیلی از مسائلی که ذهن ما را متوجه خودکرده درواقع ارزش فکر کردن ندارد و تا زمانی که ما درگیر این مسائل کوچک هستیم هیچ کار بزرگی نمی‌توانیم انجام دهیم زیرا تمام انرژی ما صرف همین مسائل کوچک و پیش‌پاافتاده خواهد شد.

البته خواسته‌های هر فردی محترم است و اینکه انسان هیچ خواسته‌ای نداشته باشد امکان‌پذیر نیست. رشد و ترقی در زندگی لازمه هر فرد است ولی اینجا مسئله زمان مطرح است. با یک اولویت‌بندی می‌توانیم برای خواسته‌هایمان ارزش‌گذاری کرده و برنامه‌ریزی کنیم در هر مرحله کدام‌یک از خواسته‌هایمان از اولویت و ارزش بیشتری برخوردارند. با دستیابی به هر اولویت انرژی زیادتری در ما شکل خواهد گرفت که می‌توانیم از آن برای نیل به خواسته‌های بعدی بهره‌مند شویم ولی مشکل زمانی شروع می‌شود که فرد تمام خواسته‌ها را با همدیگر بخواهد و در نظر نگیرد که نه توان لازم برای انجام تمامی آن‌ها را دارد و نه زمان لازم آن را.

انسان‌های این‌چنینی همواره از کمبود وقت شکوه دارند زیرابه قول معروف با یکدست چند هندوانه باهم برداشته‌اند! هر کاری به این افراد محول شود با ذکر اینکه وقت ندارند از قبول آن سرباز می‌زنند و این در حالی است که اگر با این افراد زندگی کنید خواهید دید در طول روز هیچ کار مفیدی انجام نمی‌دهند. اینجا به یک حقه دیگر برخورد می‌کنیم. ما هیچ‌وقت وقت نداریم ولی همواره هم بی‌کاریم! اینجا حقه انرژی مطرح است بدین معنا که مسئله اصلی زمان نیست بلکه مسئله اصلی انرژی است. ما زمان‌داریم ولی انرژی لازم برای انجام کارهای موردنظرمان را نداریم و صورت‌مسئله چیز دیگری است. وقتی ما انرژی داشته باشیم زمان نیز در اختیار ما قرار می‌گیرد. کاری که ساعت‌ها زمان صرف انجامش کرده‌ایم را باانرژی بالا در کمتر از یک ساعت به پایان رسانده و اینجاست که زمان تابع انرژی قرار خواهد گرفت. ما باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که سطح انرژی در ما افزایش پیدا کند و عمل سالم عملی است که سطح انرژی را در ما بالا ببرد پس حرکت باید در جهت عمل سالم صورت پذیرد. زمانی که عمل سالم انجام می‌گیرد سطح انرژی در فرد افزایش پیدا می‌کند و با افزایش سطح انرژی انجام امور ساده و لذت‌بخش می‌شود. افکار منفی و اعمال منفی باعث کاهش سطح انرژی در افراد می‌شود و همین امر باعث می‌شود فرد برای کسب انرژی دست به سرقت انرژی از دیگران بزند. زمانی که انرژی ما کم باشد ناچار هستیم بار خود را به روی دوش دیگران بگذاریم و از زیر بار وظایف و مسئولیت‌های خودمان فرار کنیم و یا با توهین و تخریب و اذیت نمودن دیگران دست به سرقت انرژی از دیگران بزنیم. انرژی‌ای که انرژی ناخالص محسوب می‌گردد و خودش مسائل و مشکلات بعدی را برای ما به ارمغان خواهد آورد.

با آرزوی سفری پربار لازم به ذکر میدانم مطالب بیان گردیده از سی دی آموزشی ایمان و اراده، زمان و انرژی از آقای امین دژاکام است که تمامی سروران و رهجویان گرامی را به شنیدن و استفاده از این سی دی دعوت می‌کنم.

پیروز و موفق باشید...

مسافر حسین رهجوی آقای رضا

نمایندگی سلمان فارسی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .