English Version
English

عدالت علی ؛ گفتگو با مسافر علی کاظمی به مناسبت هفته راهنما

عدالت علی ؛ گفتگو با مسافر علی کاظمی به مناسبت هفته راهنما

به مناسبت فرارسیدن هفته راهنما ؛گفتگویی با کمک راهنمای محترم آقای علی کاظمی انجام دادم و از تجربه ایشان در این خصوص جویا شدم که تقدیم می‌گردد.

 

ضمن عرض تبریک به شما و همه راهنمایان و کمک راهنمایان کنگره 60،  لطفاً خودتان را معرفی کنید؟

سلام دوستان علی هستم یک مسافر، آنتی ایکس مصرفی :الکل، تریاک، شیره، شیشه، متادون، هروئین، کراک و قرص - سفر اول چهارده ماه - راهنما آقای ابراهیم خلیل زاده - روش درمان DST همراه با داروی اپیوم - رشته ورزشی فوتبال - رهایی از دام اعتیاد پنج سال

 

چه حسی باعث شد وارد پروسه راهنمایی شوید و مشغول خدمت در این جایگاه شوید؟

بنده تازه‌وارد کنگره شده بودم در شعبه آقای کردگاری، روز تولد آقای احمد حکیمی به استادی خانم آنی دژاکام. زمانی که آوای کنگره خوانده می‌شد احساس عجیبی در بنده شکل گرفت که شاید شبیه به معجزه بود. در آن روز امروز را برای خودم تصویرسازی کردم و با حرکت و گذشت زمان این امر میسر شد و معنای آن تصویر یا تصاویر به واقعیت تبدیل شد.

 

 شما از آن دسته‌راهنمایانی هستید که منظم و مقید هستید این نظم در خدمت چه تأثیری روی خودتان و ره‌جو می‌تواند داشته باشد؟

 بایستی بگویم که نظم واقعی را باید در هستی و کائنات جستجو کرد. من در کنگره یاد گرفتم که کارم را به‌گونه‌ای انجام دهم که کسی نتواند بگوید چرا و این مسئله را همیشه در لژیون عنوان می‌کنم. در کتاب 60 درجه آمده انسان مقام انسانیتش را درجایی جاگذاشته  است و بایستی آن را پیدا کند و آن مقام زمانی پیدا می‌شود که هیچ چرایی از انسان پرسیده نشود.

 

درست زمانی که موقع کار و پول درآوردن است راهنما در کنگره مشغول خدمت است ،کسانی که از بیرون این قضیه را نگاه می‌کنند فکر می‌کنند خدمتگزاران کنگره در قبال اخذ وجه یا حقوق خدمت می‌کنند نظرتان را در این مورد بیان کنید؟

چیزی که باعث می‌شود انسان عملی را انجام دهد و دیگران شاید ، آن را دیوانگی حساب می‌کنند ،در کنگره 60 به آن  عشق گفته می‌شود و این عشق بایستی تجربه شود تا شخص بتواند به معنای واقعی آن پی ببرد. اعتیاد مساوی است با از دست دادن ، از زمانی که به کنگره آمدیم خیلی چیزها را به دست آوردیم که قابل‌مقایسه با هیچ‌چیز مادی در این دنیا نیست .در یک‌کلام لذت زندگی را در کنگره حس کردیم و تجربه می‌کنیم.

 

زمانی که راهنماها در لژیون آموزش می‌دهند از ظاهرشان می‌توان فهمید که یک انرژی خاصی دارند این انرژی از کجا می‌آید؟

این مسئله دو عامل اساسی دارد : اول  کارکرد صحیح سیستم x  و دوم اینکه بدن انسان به‌صورت هوشمند و خودکار پاسخ هر عمل ارزشی را با ترشح مواد شبه افیونی در قسمت فیزیک دریافت می‌کند . درواقع  مزدش را دریافت می‌کند. حتی زمانی که ما در اندیشه و تفکراتمان حرکتی صحیح را انجام دهیم در لحظه پاداش آن در قسمت فیزیک دریافت خواهد شد. زمانی که آموزش جهان‌بینی در لژیون در قالب مباحث عرفانی احساسی و علمی بیان می‌شود، قاعدتاً یک سرخوشی و احساس خوش‌آیند از جنس طبیعی به انسان دست می‌دهد که حتی در صور آشکار هم احساس می‌شود.

 

 بالا بودن اطلاعات یک راهنما در مورد روش DST و جهان‌بینی و درواقع به‌روز بودن راهنما چه تأثیری در خودتان و ره‌جو دارد؟

ریشه آموزش و یادگیری ره‌جو در لژیون و در آغوش راهنماست و اینکه چه آموزشی با چه معیارهایی و با چه اندیشه‌ای به ره‌جو بدهیم درواقع ره‌جو زمین است و راهنما آسمان و آنچه از آسمان فرود می‌آید بر زمین می‌نشیند پس طبیعت به‌روز بودن و بالا بودن اطلاعات در آموزش اثر مثبتی هم در خودم و هم در ره‌جو دارد.

 

 آیا تابه‌حال از دست ره‌جویی خسته شده‌اید و کلاً چیزی تحت عنوان ره‌جو خوب یا بد داریم یا خیر؟

در مورد این سؤالتان بنده اشاره می‌کنم به متنی که در آخر جزوه راهنما و راهنمایی وجود دارد و اشاره‌شده که کسانی که می‌خواهند برای رهایی خود و دیگران اقدام کنند بایستی تدبیر رسول‌الله شجاعت حسین (ع) عدالت علی (ع) و صبر ایوب را داشته باشند و اگر به یاد داشته باشیم که با انسان‌هایی روبه‌رو هستیم که از جنس گذشته خودمان هستند هیچ‌وقت از دست ره‌جویی خسته نمی‌شویم.

 

درس معلم ار بود زمزمه محبتی                                جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را

 

زمانی که یک مسافر به رهایی می‌رسد چه حسی دارید؟

وصف این احساس مانند بوی گل است  و تا زمانی که آن را درک نکنی به معنای واقعی آن پی نمی‌بری .امیدوارم روزی این حس را تجربه کنید. این احساس درست مثل زمانی است که فرزند آدم به دنیا می‌آید و شاید هم بالاتر از آن.

 

کلام آخر

خیلی ممنونم ؛از مصاحبه با جنابعالی لذت بردم و برای شما و مدیر زحمت‌کش وبلاگ و همه عزیزان  آرزوی موفقیت در تمامی مراحل زندگی رادارم. با دو بیت شعر سخنانم را به پایان می‌رسانم

 

می خواه و گل‌افشان کن، از دهر چه می‌جویی                      این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌جویی

مسند  به   گلستان  بر  تا   شاهد   و   ساقی  را                       لب گیری و رخ بوسی رخ بینی و گل بویی

 

تهیه گزارش: مسافر علیرضا هویدا

 نگارنده: مسافر زردشت

 ویرایش و تنظیم: مسافر علی جمالی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .