پسانداز، روز مبادا وزندگی آینده
سلام دوستان مازیار هستم یک مسافر
از دوران کودکی تا به امروز ضربالمثلها و جملاتی شنیدهام که مفهوم آنها در ذهنم بهصورت غلط جاافتاده است و یا بهصورت غلط توسط دیگران شنیدهام.برای مثال اگر میگفتند (کم بخور چاق نشی) من یک وعده غذایی را از 24 ساعت حذف میکردم تا عارضه چاقی گریبانم را نگیرد؛ اما امروز متوجه شدم که کم خوردن به معنای حذف یک وعده غذایی نیست، بلکه خوردن هر 3 وعده غذایی به مقدار لازم است. یکی از واژههایی که تا به امروز برای من اشتباه تفهیم شده بود و باعث مشکلات بسیاری در زندگی من شد، واژه (پسانداز) بود. از دوران کودکی میشنیدم که میگفتند انسان برای روز مبادا باید پسانداز کند. این واژه و تفهیم غلط آن در ذهنم سبب این گشت که بعدها در زندگی شخصی خود با مشکلاتی برخورد کنم؛ مانند اینکه اگر یکمیلیون تومان در ماه درآمد داشتم، هشتصد هزار تومان آن را برای روز مبادا پسانداز کنم.
-
به نظر شما روز مبادا چه روزی است؟
-
چند ساعت، چند روز، چند هفته، چند ماه و یا چند سال دیگر قرار است این روز مبادا برسد؟
-
آیا اصلاً روز مبادایی در سرنوشت من رقم خورده است؟
-
کسی برای من یا شما، ضمانت یا سندی گرو میگذارد که چند هفته و یا چند سال دیگر زنده باشیم؟
همانطور که میدانیم هیچ انسانی و یا بهتر است بگویم هیچ مخلوقی نمیتواند مدت عمر مخلوق دیگری را تعیین کند. با استناد به این دانسته باید بدانیم که پسانداز برای روز مبادا و روزهای پیش روی زندگی، حسابوکتاب خاص خودش را دارد. حسابوکتاب روز مبادا، به گفته امیر مؤمنان علی (ع) قناعت است. قناعت به این معنا نیست که من دوسوم از درآمد خود را پسانداز کنم و با یکسوم باقیمانده بهسختی امورات خود را بگذرانم. قناعت به این معناست که برای زندگی خود، به حد کفایت و نیاز خرج کنم و به گفته کلامالله قرآن مجید اسراف نکنم. به عبارتی نه افراط کنم و نه تفریط. همیشه در زندگی خود عدالت را رعایت کنم و به حد نیاز مصرف کنم. وقتی تمام نیاز خود و خانواده را تأمین کردم، وجهی که از آن باقی میماند پسانداز است که اگر آن را خرج کنم زیادهروی کردهام.
واژه پسانداز در زندگی انسانها تا به امروز با تخریبها و ترسهایی همراه بوده است. شخصی که بیشتر درآمد خود را پسانداز میکند، درواقع از روبهرو شدن با مسائل و رویدادهای آینده میترسد. زندگی آینده بسیار مهم است و فکر به ساختن آینده از آن مهمتر. عبرت گرفتن از گذشته و خاطرهها بهنوعی ساختن آینده میباشد؛ اما زندگی حال هدیه ایست از طرف خداوند که تمام زندگی ما را تشکیل داده است. بسیاری از انسانها زندگی حال خود را صرف ساختن آینده میکنند. به دلیل اینکه از هر نوع رویداد غیرمنتظرهای در آینده میترسند و به عبارتی جرأت روبهرو شدن با کوچکترین مشکل را هم ندارند؛ اما غافل از اینکه امروز آینده دیروز است. من دیروز را صرف ساختن امروز کردم و امروزم را صرف ساختن فردا.
-
پس کی باید زندگی کنم و از زندگی خود لذت ببرم؟
نکتهای درباره زندگی حال بسیار حائز اهمیت است این است که هر ثانیهای که میگذرد و من نفس میکشم نوعی غافلگیری و یا سورپرایز است از طرف خداوند به من هدیه میشود. به علت اینکه اینیک ثانیه گذشت و من هنوز زندهام.درصورتیکه ممکن بود زنده نباشم. یک ثانیه گذشت و یک نفر به من گفت دوستت دارم. درصورتیکه ممکن بود فرصت شنیدن این کلمه را نداشته باشم. یک ثانیه گذشت و من یک مطلب آموزنده یاد گرفتم. درصورتیکه امکان داشت یاد نگیرم. یک ثانیه گذشت و به یک نفر عشق ورزیدم. درصورتیکه امکان داشت چنین فرصتی نداشته باشم. اگر خوب دقت کنیم متوجه میشویم که این ثانیههایی که میگذارد هدیههایی باارزش از طرف خداوند یکتاست. همانطور که این هدیههای باارزش ثانیه به ثانیه در اختیار من قرار میگیرد، امکان دارد در یکلحظه متوقف شود و من از این هدیههای الهی محروم شوم. هیچ انسانی نمیداند که لحظه مرگش کی خواهد رسید؛ اما میداند که در این لحظه و ثانیه زنده است و نفس میکشد؛ بنابراین تحت هیچ شرایطی نمیارزد که دانستههای خود را صرف ندانستهها و مجهولات زندگی کنیم. هیچ انسانی فردا و فرداها را ندیده است و نمیتواند تضمینی درباره رویدادهای آینده بدهد. خوب که دقت کنیم خواهیم فهمید که آینده همین امروز است که زنده هستم و فرصت زندگی دارم و الطاف الهی شامل حالم شده است. البته توجه داشته باشید که نباید کاملاً نسبت به آینده بیتفاوت بود؛ اما نباید لذت بردن از این لحظه و امروزم را فراموش کنم و مدام به فکر ساختن آینده و یا ترس از آینده و یا افسوس گذشته بنشینم. ترس از آینده باعث میشود زندگی امروزم را از دست بدهم. برای مثال گاوی را در نظر بگیرید که از صبح تا شب به چرا میرود و خوب میچرد و چاق میشود. شب که به طویله برمیگردد تا صبح در فکر فردا مینشیند که نکند فردا علفی برای خوردن نباشد. همین فکرها باعث میشود دوباره لاغر شود و فردا مجدداً روز از نو و روزی از نو. تمام زندگی ما انسانها را امروزمان تشکیل میدهد که باید نهایت استفاده را از آن ببریم. زندگی حال مسیر راه است و آینده مقصد. اگر از مسیر لذت نبریم، هیچگاه از مقصد لذت نخواهیم برد و روزی این مسیر و مقصد میشود گذشتهای تلخ که هیچ لذتی از آن نبردهایم و سپس زندگی و عمر خود را با بطالت به پایان میرسانیم. شاید این مثال را تابهحال زیاد شنیده باشید که میگویند شخصی نزد دکتر رفت و دکتر به وی گفت شما سرطان دارید و 3 ماه دیگر خواهید مرد. آن شخص پسازآن حرف دکتر بهقدری خودخوری و فکر کرد که یک ماه پس از مرد؛ یعنی دو ماه مرگ خود را جلو انداخت و به عبارتی خودکشی کرد.
در آخر این مهم را بدانید که ناامیدی اولین، آخرین و بزرگترین حربه شیطان برای زندگی انسانهاست که ترس از آینده درنهایت به ناامیدی ختم میشود و درنهایت انسان را به تباهی میکشاند. انسانهایی که از آینده بترسند و ناامید شوند، با مصرف مواد مخدر و انجام کارهای ضد ارزش زندگی امروز خود را هم تباه میکنند. ناامیدی انسان را متوقف میکند، اما غافل از اینکه هستی در حال حرکت است و خیلی راحت انسان ناامید را جا میگذارد.
روزی حضرت سلیمان مورچهای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود. از او پرسید که چرا اینهمه سختی را متحمل میشوی؟ مورچه گفت که معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او میخواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمیتوانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت تمام سعی خود را میکنم. حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود، برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت خدایی را شکر میگویم که درراه عشق، پیامبری را به خدمت موری درمیآورد...!
چهبهتر که هرگز ناامیدی را درون خود راه ندهیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی است...!
حال نظرتان درباره پسانداز، روز مبادا وزندگی آینده چیست؟
من تنها یک نظر دارم آنهم این است:
خدایی که فرشته مرگش هر جا که باشم مرا میابد، چگونه میشود فرشته روزیاش مرا گم کند...!؟
نویسنده کنگره 60: مسافر مازیار اعرابی
- تعداد بازدید از این مطلب :
4578