درمان هر دردی فقط در هوشیاری و بیداری میسر میشود. حال و احوال خوش و بهاصطلاح میزان، در اثر نظام گرفتن ایجاد میشود. در دوران تحصیل به ما میگفتند از جلو نظام و ما نسبت به فرد جلویی نظم میگرفتیم. اکنون هر شخص باید ببیند که از چه کس و چه چیزی نظام میگیرد. یکوقت من از یک مصرفکننده مواد مخدر و یا اعتیاد نظام میگیرم، یکزمانی در طول سفر از انجام سفر و آموزشها نظام میگیرم و زمانی هم از قطع مصرف مواد و رهایی نظام میگیرم. این ساختارها وجود دارد،مهم من هستم که شانه خود را با کدامین ساختار میزان کرده و از آن نظام میگیرم، حال از هر ساختاری و در هر سطحی که نظام میگیرم باید آموزش ببینم و هیچ استثنائی وجود ندارد، اعتیاد هم دارای نظام است، شاید نظمی که در اعتیاد وجود دارد درجاهای دیگر کمتر دیده شود. مثلاً وقتی مواد مخدر مصرف میکنیم لازم است که 6 یا 7 ساعت دیگر مجدداً مصرف نمائیم،اگر 2 ساعت وعده غذائی خود را دیر بخوریم شاید مشکلی ایجاد نشده و اذیت نشویم ولی مادامیکه از اعتیاد نظم میگیریم، باید سروقت مواد خود را مصرف کنیم حتی اگر در خواب هم باشیم ساختار و سیستم اعتیاد ما را بیدار میکند، میتوان گفت من گرسنهام و میخوابم اما هیچ زمان نمیتوان گفت که من نیاز به مصرف مواد دارم یا بهاصطلاح خمارم و میخوابم، پس مهم و حیاتی این است که من و شما خود را با چه چیزی میزان می نمائیم.
در کنگره معتقدیم که ما نفسیم، یعنی تکتک ما دارای یک نفس هستیم که مانند شماره سریال حکشدهی موتور یک ماشین دارای بارکدی خاص و منحصربهفرد، و نشاندهندهی کیفیت، نوع مواد سازنده، زمان و مکان تولید، دورههای گذرانده شده، آرشیو، وضعیت و موقعیت فعلی برای هریک از ما هست، که با این شماره سریال شناخته میشویم و جز سیستم کائنات و خداوند توانائی خواندن بارکد نفس ما را ندارد، پس در هر شرایطی که قرار داشته باشیم و به هرجائی که قدم بگذاریم و یا به هر جهانی وارد شویم، این بارکد نفس نشاندهندهی کیفیت نفس هر شخص هست و بهواسطه غیرقابلدسترس بودن آن هیچکس توانائی تغییر و یا مخدوش کردن آن را ندارد.حال همه بر اساس خواستههایمان که همان نفسمان هست شناخته میشویم، بهقولمعروف تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.
انسان در گفتههایش، خواستههایش را مطرح میکند، گفتهها نمایان کنندهی خواستههای معنوی یا مادی، انسانی یا شهوانی هر شخصی هست و بر اساس خواستهها، در لنگرگاههای مختلف پهلو میگیرد، اگر مواد مخدر را دوست دارد در لنگرگاه اعتیاد پهلو میگیرد، اگر تحصیل علم و دانش را دوست دارد در لنگرگاههای آن پهلو میگیرد. تمام خواستههای معقول نفس خوب است ولی باید توجه کرد که هر چیز خوبی که از تعادل خارج گردد وارد حیطهی خواستههای نامعقول قرارگرفته و بد میشود، حال باور اینکه من جایگاهم را با اعتیاد، مسائل شهوانی، پول و ... میزان نمایم فشار بسیار زیادی برای من به همراه دارد چون جایگاه و مقام انسان و انسانیت شامل خواستههای نامعقول نیست. مثلاینکه بخواهیم توپی پر از هوا را در سطحی معین زیر آب ثابت نگاهداریم ، در این حالت توپ دائماً تحتفشار بوده میل آمدن به روی آب را دارد چون جایش آنجا نیست.
گاهی اوقات بهاندازهای دارای حال خراب هستیم که جایگاه خود را درک نکرده و دائماً تقصیرها را به گردن خانواده، جامعه و دیگران میاندازیم. انسانها برخلاف باور رایج در اثر فشارها فشرده یا بهاصطلاح مچاله نمیشوند بلکه منفجر میشوند، زیرا فشارها از بیرون نیست که فشرده شوند، فشارها از درون هر شخصی هست و منجر به انفجار میگردد، بهواسطه اینکه خود را با خواستههای نامعقول میزان کردیم همیشه گمان میکنیم در زیر فشار له شدهایم درصورتیکه در حال ترکیدن از درون هستیم.
فرد معتاد بیمار است، شخصی که همیشه به دنبال پول هست بیمار است، افراط و تفریط بیماری است و زمانی متوجه بیماری میشویم که درد شروع شود، مادامیکه درد را حس نکردهایم منکر بیماری میشویم هرچه بگویند اعتیاد، حق و ناحق کردن، بیمحبتی و تنبیه اعضاء خانواده، بدگمانی و نیش زبان و سمی که استاد امین میفرمایند بیماری است، بهواسطه لذت آنی و حال خوبی که از آن برخوردار شدهایم بهکل منکر وجود بیماری میشویم، زمانی متوجه میشویم که خواستههای ما تبدیل به بیماری گردیده است که درد ظاهرشده و متأسفانه دردها زمانی ظاهر میشوند که درست کردن مسائل و مشکلات ناشی از بیماری بهظاهر پنهان ما بهراحتی امکانپذیر نیست و دیگر خواستههای نامعقول را نمیتوان درمان نمود چون تبدیل به عادت شدهاند و به قولی ترک عادت موجب مرض است، یعنی اعتیاد را اگر بخواهیم نگاهداریم بیماریم و اگر بخواهیم ترک نمائیم هم بیمار میشویم، مگر اینکه بتوانیم راهی بیابیم که بیماری را درمان نماید.متأسفانه زمانی دهانمان تلخ میگردد و از اعتیاد، رفتار و کردار زشت و خواستههای اشتباه دردمان شروع میشود و متوجه میشویم، که یک یا دو دهه از عمرمان گذشته و زمان زیادی را صرف کردهایم.
اعتیاد مخلوطی از انسان و مواد مخدر است و باید پذیرفت که این بیماریم است و شخصا مسئول ابتلا به این بیماری هستم، عوامل محیطی تنها و فقط با نشانه گرفتن و استفاده از نقاط ضعف من باعث تأثیرگذاری بر روی من شدهاند و رابطه مستقیم با نفس من داشته و مهمتر اینکه در بیداری و توأم با لذت اتفاق افتاده، هیچیک از ما در خواب مصرفکننده نشدیم، پس زمانی که در بیداری صاحب بیماری شدیم و از آن لذت بردیم نمیتوان در عالم خلسه، خواب و بیهوشی آن را درمان نمائیم. باید در هوشیاری کامل اقدام به درمان بیماری نمود، یعنی با سمزدائی به درمان نمیرسیم، خیلی اتفاقات باید بیافتد که بیماری اعتیاد درمان شود، عوامل زیادی باید دستبهدست هم بدهند که بتوانیم از چشم، گوش و زبانمان حفاظت نمائیم.
اعتیاد یک بسته کامل شامل هستی و نیستی و.... هست، از دزدی هم بدتر است وقتی معتاد میشویم شروع به دزدی هم میکنیم، مانند ویروس HIV که وقتی وارد بدن میشود خود اقدام به کشتن فرد نمینماید، با یک سرماخوردگی ساده انسان را میکشد، سرماخوردگی مهم نیست ویروس دارای اهمیت هست زیرا سیستم دفاعی بدن را بهقدری ضعیف مینماید که تحمل سرماخوردگی را بدن نداشته و مرگ حاصل میگردد.اعتیاد هم با سمزدائی و UROD و غیره خنثی و درمان نمیشود.
وقتی شما درد را حس کرده و برای درمان آن اقدام میکنید و دردی مانند اعتیاد که به هر جائی میروی تأکید بر بیدرمان و لاعلاج بودن آن میشود، به دکتر یا عطار مراجعه کرده و نتیجه نمیگیرید مانند شخصی که از بهبود فرزندش ناامید شده و از سر ناچاری حتی به ابلیس هم متوسل میگردد و این غیرقابلباور است که به دعا نویسان نیز مراجعه می نمائید، خانواده آدم مصرفکننده به همهچیز و همهجا و همهکس از اهل و یا نااهل جهت بهبودی متوسل میشود و خوش به حال کسانی که به اهل متوسل شوند چون با بیان حقیقت در عدم توانائی درمان اعتیاد از تجویزهای نادرست مانند کپسولهای عطاری، متادون، انواع داروهای شیمیائی و سمزدائی امتناع میکنند ولی برخی نااهلان و ناآگاهان با علم به این که توانائی در درمان اعتیاد را ندارند برای منافع مادی به دفعات و بارها تجویز های نادرست کرده و درنهایت منجر به ناامیدی و یاس خانوادهها و افراد مصرفکننده مواد مخدر شده و بدتر برای تبرئه خویش تمام تقصیرها را متوجه فرد معتاد نموده باعث ازهمپاشیدگی خانواده و گسستن پیوندهای مقدس میگردند و این تنها محصول ناآگاهی، منفعتطلبی و عدم شناخت درست، از درمان بیماری اعتیاد هست و در اصل یک خیانت به شمار میآید زیرا بزرگترین ضربه برای فرد مصرفکنندهای که بخواهد دردش را درمان نماید مراجعه به شخص و یا اشخاص ناآگاه و نابلد بوده و حاصل نشدن نتیجه مطلوب که همان درمان بیماری اعتیاد است.
امیدوارم زودتر و قبل از اینکه دردها کهنهشده و مانند دندان پوسیدهای که دیگر درمانپذیر نیست و تنها راه چاره خارج کردن آن از دهان هست حواسمان به رفتار و کردارمان بوده و دردهای درونمان را ببینیم که بتوانیم زود و بهموقع آنها را در بیداری و همراه با لذت درمان نمائیم و برای درمان به اهلش رجوع کرده و اینها همه بستگی به خواست و نیت خود انسان دارد.وقتی در هوشیاری و بیداری حرکتی میکنیم برای درمان بیماری که در بیداری به آن مبتلا شدیم این نشانه لطف و مرحمت خداوند و با توجه به محاسبات دقیق سیستم و بارکد ذکرشده در اول مطالبم هست و شامل همه افراد نمیگردد که در هوشیاری و آگاهی به دست خود به لذت رهائی برسیم.
در آخر خوشبختانه امروز ما با قاطعیت می گوئیم که درمان اعتیاد ممکن و دارای راه و روشی است، اگر دچار درد اعتیاد شدید درمان هم وجود دارد و این فقط در سایه خواستن و پرداخت بهای آنکه همان بیداری، بالا بردن دانش و آگاهی و فراگرفتن آموزشهای کنگره هست،حاصل میگردد و در صورت عدم تمایل زندگی با درد اعتیاد و خواستههای نامعقول و فشار درونی حاصل از آنها در عاقبت منفجر شده و چارهای باقی نمیماند.پس بهتر و پسندیده است تا دیر نشده فکری به حال خود بکنیم .
نویسنده: مسافرعلیرضا زرکش
آرشیو مطالب
- تعداد بازدید از این مطلب :
2202