-
سلام ، حسین آقا لطفاً اعلام سفر کنید
سلام ، حسین هستم یک مسافر، مصرف 16سال، 17ماه و پانزده روز سفر کردم و انواع آنتی ایکسها را مصرف داشتم و آخر آنتی ایکس مصرفیام ، تریاک، شیشه ،شیره ،قرص، حشیش روش درمان، دی اس تی داروی درمان شربت OT باراهنمایی استاد بسیار عزیزم آقای محمدرضا محمدی رشته ورزشی شنا، فوتبال رهایی 42 روز
-
مصرف شما زیاد بوده است و انواع مختلف مواد مخدر را همزمان مصرف میکردید، از زمان مصرفت برای ما بگو؟
در ابتدا حدود 16 الی 17 سال پیش بود، با کشیدن حشیش و خوردن مشروب شروع کردم آرامآرام به تریاک ختم شد و تریاک هم مصرف میکردم و بهمراتب آمد بالاتر، تا شد شیشه و قرص و اکستازی بعد موارد دیگری هم مصرف میکردم مثل کوکائین، ماریجوآنا و انواع حشیش و غبار، بعد کمکم این موادهایی که مصرف میکردم شد بهصورت روزانه، یعنی اکثر این موادها را بهصورت روزانه مصرف میکردم و هرروز، یعنی اگر یک روز یکدانهی این موادها را مصرف نمیکردم واقعاً حالم بد بود ولی خب زمانی شد که دیگر با مصرف این موادها هم حالم بد بود، یعنی زمانی که همین موادها را هم مصرف میکردم حالم واقعاً بد بود، و واقعاً خسته شده بودم و دنبال جایی میگشتم تا ترک کنم، آن موقع اصطلاح درمان را نمیدانستم چیست و چیزی به نام درمان را نمیدانستم و فکر میکردم که باید بروم جایی بخوابم تا بتوانم موادم را کنار بگذارم یا بروم به دکتر هیچوقت نمیدانستم که فرد مصرفکننده باید به درمان برسد و آن زمان به دکتر رفتم و بهجز مصرف موادهایی که داشتم یک سری قرص هم اضافه شد، و حتی مصرف موادم را هم بالاتر برد، بعد دیگر بهجایی رسیدم که بخواهم واقعاً ترک کنم، اما هیچ راهی را پیدا نمیکردم
-
چه آشفتگیهایی را در زمان مصرفت تجربه کردی؟
اگر بخواهم بهطور خلاصه جواب سؤال شمارا بدهم، باید عرض کنم که من یک روانی متحرک بودم، یعنی همین را میتوانم بگویم، یعنی در خیابان و خانه و محل کارم هیچگونه بههیچعنوان هیچ تعادلی نداشتم، در رفتارم ،اخلاقم، گفتارم، هیچ تعادلی نداشتم، یکدفعه بهاصطلاح خودمان سیمهایم به هم میچسبید و دیگر چیزی را نمیفهمیدم، دیگر هیچ تعادلی نداشتم، و ازخودبیخود میشدم و اگر میخواستم درگیری ایجاد کنم هر چیزی دستم میآمد، همان دقیقه درگیری را ایجاد میکردم و پر تاپ میکردم
-
این تعادل را الآن به دست آوردی؟و چگونه به این تعادل رسیدی؟
الآن به یک تعادل نسبیای در زندگی رسیدهام که تمام اینها را مدیون کنگره60 هستم ،با آموزشهایی که گرفتم ،با آموزشهایی که راهنمای عزیزم به من داد، توانستم به این تعادل نسبی برسم و تمامی اینها را اولازهمه مدیون کنگره60 هستم
-
چطور راه درمان را پیدا کردی؟
یک پسرخالهای داشتم که حال خیلی بدی داشت ،حتی بدتر از من، خب مصرفش را میدیدم و بهقدری که توهماتش بالابود که تمام دندانهایش را با انبردست کشیده بود، بعد حدود دو سال ندیدمش و بعد از مدت 2 سال دیدم خیلی حالش خوب شده است و به آن زمان مصرفش بهکلی فرق میکند و وقتی با پسرخاله همصحبت کردم و پرسیدم که چطور شد که خوب شدی کنگره 60 و روش درمانی کنگره را برای من توضیح داد ،که آدرس نمایندگی قزوین را گرفتم و به نمایندگی قزوین آمدم و درمانم را شروع کردم.با کمک اول خدا بعد راهنمای بسیار خوبم آقای محمدرضا محمدی بعد همسفر بسیار خوبم همسرم ،درمانم را شروع کردم و به پایان رساندم
-
شما همسفر داشتید، نقش همسفرتان در درمانتان چقدر بود؟
شاید بتوانم بگوید 70% درمان من به همسفرم ارتباط داشت
-
شما به علت تخریبهایی که داشتهاید قطعاً روی ایشان هم تأثیر گذاشته بودید ، الآن رابطه شما با همسفرتان چگونه است؟و چه تغییراتی کردهاند؟
قطعاً تغییرات زیادی کرده است، از کنار همدیگر خیلی تغییرات به وجود میآید، در زندگی وقتی من تغییر کنم، متقابلاً همسفرم که همسرم هست آنهم تغییر میکند، بهمراتب ایشان هم در کنگرهدارند آموزش میگیرد و راهنما دارد و تغییرات زیادی در زندگی مشترکمان اتفاق افتاده است که اصلاً قابلتصور نیست بازمان مصرفم
-
مهمترین نکتهای که از آموزشهای کنگره گرفتی و کاربردیاش کردی چه چیزی بوده است؟
سعی کردهام تا حدودی آموزشهایی که راهنمایم گفته است را توانستهام کاربردیاش کنم و انجام بدهم و راهنمایم سر موضوع رانندگی خیلی تأکید داشت ، که تعادلم را حفظ کنم، کلاً سعی میکنم آموزشها را کاربردی کنم، تا به تعادل کافی برسم ،چون در زمان رانندگی من هیچ تعادلی نداشتم و همهاش بدوبیراه میگفتم و زود عصبی میشدم ،تمام این آموزشها در زندگی من خیلی تأثیر داشته است اینکه در رفتار و اخلاقم بخواهم به گذشتهام نگاه کنم و الآن را ببینم خیلی تغییر کردهام
-
آیا شما خدمتی در کنگرهدارید؟اگر دارید در کدام قسمت؟
بله بنده در قسمت نشریات دارم خدمت میکنم.
-
چه احساسی پیدا میکنید وقتی در قسمت نشریات مشغول خدمت هستید؟
واقعاً حس را که نمیشود به زبان آورد ، اما حس خیلی خوبی است، وقتی در سفر اولم بودم این تفکر را داشتم که بخواهم یک خدمتگزار باشم، حالا هر خدمتی اما روزی که رهاییام را گرفتم هفتهی نشریات بود، من روزی که رها شدم برایمان روز دستور جلسه خیلی اهمیت داشت تا بدانم کدام دستور جلسه است و دستور جلسه نشریات بود و این هم قسمت بنده شد که بروم در قسمت نشریات کنگره60 نمایندگی قزوین خدمت کنم و خیلی خوشحال هستم که در قسمت نشریات به خدمت کردن مشغولم واقعاً دارم لذت میبرم از اینکه دارم خدمت میکنم.
-
چه پیامی برای افرادی که مصرفکننده هستند و بیرون از کنگره هستند داری؟
فقط امیدوارم هستم که بخواهند برای درمانشان اقدام کنند، اینکه بخواهند بیایند کنگره به نظر من 50% کار را انجام دادهاند، اینکه آن خواسته را در خودشان صرف کنند که بخواهند بیاید به کنگره و بخواهند به درمان برسند امیدوارم که به این مرحله برسند.
-
چند تا کلمه را نام میبرم با شنیدن این کلمات اولین فکری که در ذهنت میآید چیست؟
خدا : همهچیز من
مادر: زندگیام
راهنمایت: خدای روی زمین من
مهندس دژاکام: هیچ لفظی را نمیتوانم برایش به کار ببرم بهقدری که بزرگ است....
کنگره: همهچیز ، یعنی زندگی
هروئین: هیچچیز..
از اینکه ما را یاری کردید از شما ممنونم
تهیه و تنظیم : محمدرضا
نمایندگی قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1185