English Version
English

صبر همسفرم مکمل درمان من شد

صبر همسفرم مکمل درمان من شد

من در طول 8 سال تخریبی که به خاطر مصرف مواد داشتم به جسم، روان و جهان‌بینی خود تخریب وارد کرده بودم که همسر من هم از این تخریب بی‌نصیب نمانده بود. و باعث شده بود که همسرم همیشه در صبرش بی‌صبری می‌کرد و دوربین خود را رو به من نگه‌داشته بود و همیشه مرا از زاویه‌ی منفی نگاه می‌کرد. و هیچ‌گاه احساس آرامش در زندگی‌مان نمی‌کردیم چون قوانین زندگی را بلد نبودیم، تا اینکه با کنگره 60 آشنا شدیم.

کاملاً به یاد دارم زمانی که من و همسرم در اتاق مرزبانی مشاوره شدیم و از همسرم خواستند تا او هم در این سفر با من همراه شود و همان‌جا واژه‌ی همسفر را برای همسرم توضیح دادند و همسرم مشتاقانه پذیرفت که برای درمان اعتیاد من در این سفر با من همراه شود.

زمانی که به‌عنوان تازه واردین، وارد کنگره شدیم متوجهی افرادی که در حال آموزش و در پروسه‌ی درمان بودند شدیم و دیدیم همه‌ی افرادی که در کنگره آموزش می‌گیرند گویی می‌درخشند و همان نور آن‌ها در وجود من و همسرم نمایان شد  و این قدم بهترین گواه در جهت پیشرفت، کار و تشویق برای ماندگار بودنمان در کنگره بود.

ما در کنگره به این باور رسیدیم که بیماری اعتیاد درمان گر ندارد و تنها درمان گر اعتیاد خود منه مسافر هستم و در وادی سوم هم گفته‌شده که تنها خود مسافر می‌تواند بیماری‌اش را درمان کند و همسفر می‌تواند به شخص در حال درمان یا مسافر کمک کند و مسافر را در این سفر همراهی کند.

شاید همسفر من در زمان ورودش به کنگره تنها به خاطر من می‌آمد ولی اکنون تنها به خاطر یادگرفتن قوانین زندگی درحرکت است. همسفرم هم در کنار من به گرفتن آموزش‌ها پرداخت و هر دو تلاش می‌کردیم تا آموزش‌ها را در زندگی‌مان کاربردی کنیم. و چون قبل از ورودم به کنگره به خاطر مصرف موادی که داشتم همسرم با نگرش و تفکر غلط در زندگی‌مان به‌جای آرامش، استرس و به‌هم‌ریختگی را به محیط خانه می‌آورد و مشکلات ما هرروز بیشتر می‌شد. به دلیل اینکه همسر من شناختی نسبت به‌صورت مسئله‌ی اعتیاد نداشت و آرامشی در زندگی هم نبود و کاربردی کردن آموزش‌ها یک آرامش و یک حس خوب را به زندگی ما برگرداند.

باید اقرار کنم که همسفر من برایم نقش کمکی یا همان مکمل بودن را دارد و در تمام سفرم به‌خصوص سفر اول من در تمام سرازیری‌ها و مشکلات همراه و همدم بود و با شناختی که به‌صورت مسئله‌ی اعتیاد پیداکرده بود توانست بیماری اعتیاد و مشکلات مرا درک کند و، واقعاً نقطه‌ی تحملش را بالا برد و دیگر در صبر خودش بی‌صبری نمی‌کرد. و با کسب آموزش به آرامش رسید و این آرامش را به منه مسافر هم انتقال داد تا بتوانم سفر خوبی داشته باشم.

همسفر من آموخت، و یک پشتیبان و حمایت‌کننده‌ی من در سفرم بود و هست و در لحظه‌های سختی که گاهی در سفر اول من به وجود می‌آمد او به من امید و قوت قلب و اعتمادبه‌نفس می‌داد. باید بگویم: برای من همیشه و هرروز، روز همسفر است و من قدردان زحمات و صبوری‌های همسفرم می‌باشم و ما مسافران تنها این هفته را نباید به‌عنوان قدردانی قرار دهیم. در آخر هفته‌ی همسفر را در رأس به خانم آنی، استاد امین، خانم شانی، و راهنمای بزرگوار همسرم خانم آنی کماندار و تمامی همسفران کنگره 60 تبریک می‌گویم.


نویسنده: مسافر امیر امانی

لژیون آقای علی خدامی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .