English Version
English

منفور معروف یا محبوب معروف؛ نوشته ای از مسافر مازیار اعرابی

منفور معروف یا محبوب معروف؛ نوشته ای از مسافر مازیار اعرابی

منفور معروف یا محبوب معروف

انسان‌هایی که در مجامع مختلف شناخته‌شده هستند یا به دلیل وجود خوبی‌ها و خصلت‌های مثبت مورد تایید هستند که محبوب معروف می‌باشند و یا به خاطر خصلت‌های بد و زشت مورد شناخت هستند که منفور معروف هستند.

به‌طورکلی هر انسانی که در جامعه‌ای اعم از شهری یا روستایی زندگی می‌کند نسبت به کاری که انجام می‌دهد با افرادی در ارتباط است و حتماً با خویشاوندان خود هم کمابیش رفت و آمد دارد و به‌واسطه رفتارهایی که از خود بروز می‌دهد توسط اطرافیان شناخته می‌شود .

 ازنظر اینجانب بعضی از افراد ذاتاً بد هستند

اصل بد نیکو نگردد چون‌که بنیانش بد است

و هر عمل نیکویی که برای انها انجام می‌دهی عاقبت به طرز بدی پاسخ می‌دهند به مصداق ضرب‌المثل معروف اگر دست خود را عسل کرده دردهانشان بگذاریم بازهم گاز می‌گیرند.

اما چرا این‌گونه است ، الله‌اعلم

به نظر روانشناسان ممکن است به خاطر کمبودهای شخصیتی فرد باشد که به‌واسطه رسیدن به جایگاه و یا ثروت و ... احساس خوشایندی به آنان می‌دهد و به خاطر نبود این امکانات درگذشته و رسیدن به آن ،به دیگران فخرفروشی می‌کنند و خود را تافته جدا بافته می‌دانند و خدا نکند که نظری برخلاف نظر ایشان مطرح شود ،زمین و زمان را به هم می‌دوزند و در پی تلافی برمی ایند .به‌قول‌معروف،

به اسب شاه گفتند یابو

با علم به این‌که ما به‌صورت مداوم در حال آموزش هستیم و میل به پیشرفت داریم و مانند رودخانه درحرکت به سمت دریا و اقیانوس بیکران هستیم پس چرا به گودال آبی که در کنار رودخانه قرارگرفته بسنده می‌کنیم و خود را به آن محدود می‌کنیم.

ما هنوز در درجات خیلی پایینی قرار داریم و به قول جناب مهندس ، سرجوخه هستیم و جای پیشرفت داریم و می‌توانیم به مقام‌ها و درجات بالاتر برسیم پس نباید خود را گم کنیم و به همین آموزش‌های سطحی بسنده کنیم و قانع باشیم.

شاید به خاطر آموزش‌هایی باشد که گرفته‌اند و با این روش امنیت خود را به این‌گونه تضمین می‌کنند و احساس ناامنی کمتری می‌کنند.

این قشر از افراد به خاطر این رفتارها که از خود بروز می‌دهند توسط اکثر اطرافیانشان طرد می‌شوند و فقط افراد محدودی که همانند خودشان هستند و شخصیت یکسانی دارند تحویل گرفته می‌شوند حال تصور کنید که این‌چنین فردی با چنین خصوصیات اخلاقی به جایگاهی برسد و ازنظر فرهنگی یا سیاسی یا اجتماعی ،جایگاهی را تجربه کند ." قبله گم کردن"

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد در اینجاست که در مورد این‌چنین افرادی می‌توان واژه‌ی " معروف منفور" یا معروف تنفرانگیز را به کاربرد.

افرادی که اگر این پست و مقام را از دست بدهند به‌جز عده‌ای محدود،کسی با آنان حشرونشر نمی‌کند.

 ظرفیت یک انسان تعیین می‌کند که پس از سپرده شدن مسئولیت ،معروف منفور باشد یا معروف محبوب. ظرفمان چه حجمی دارد؟ چقدر از آموزش‌هایی که مانند امواج قدرتمند به سمت ما می‌آید در جهت خودشناسی استفاده می‌کنیم ؟ اگر خود را بشناسیم می‌توانیم خود را بسازیم

اول خودشناسی و بعد خودسازی

 

اما دسته دوم افرادی هستند که دقیقاً برعکس دسته اول عمل می‌کنند و به‌واسطه آموزش‌هایی که در تمام مراحل زندگی دیده اندو فرازو نشیب‌هایی که در طول زندگی‌شان طی کرده‌اند رفتار مناسبی با اطرافیان خوددارند و لحن مثبت و لبخند و عمل سالم و صالح را در پیش‌گرفته‌اند و به‌واسطه این رفتار از محبوبیت خوبی برخوردار می‌شوند و بااینکه ممکن است جایگاهی هم ازنظر خانوادگی و سیاسی و یا اجتماعی نداشته باشند ولی رفتار بدون ریا و خصلت‌های مثبت این افراد باعث سرشناس شدنشان می‌شود مانند حضرت محمد (ع) که قبل از رسیدن به پیامبری به مهربانی و امانت‌داری مشهور بود و مورد تأیید افراد قبایل بود .یا افرادی که از آنها به‌عنوان معتمد محله یاد می‌شود. این افراد را می‌توان " محبوب معروف" نامید.چرا این‌گونه نباشیم چرا بعضی از افراد که خود ما هم شاید به تعبیر اطرافیان از این افراد باشیم ، دوست نداریم تغییر کنیم و سفت و محکم در مقابل تغییر در جهت ارزش‌ها مقاومت می‌کنیم .

گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی

اهل عالم همه بازیچۀ دست هوسند

گر تو بازیچۀ این دست نگردی مردی

 

واقعاً چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟

این سؤالی است که ذهن هر فرد صاحب‌خردی را به خود مشغول می‌کند .جالب اینجاست که شخصیت این نوع از انسان‌ها به‌گونه‌ای است که خود را تافته‌ی جدا بافته می‌دانند و اگر خداوند و قدرت برتر را قبول داشته باشند، خودشان را از برگزیدگان خداوند متعال می‌دانند و به این توهم رسیده‌اند که خداوند متعال آنها را برای سروسامان دادن جوامع به زمین فرستاده .توهم شخصیتی این نوع از انسان‌ها که تعداد آنها کم نیست ، تا اینجایی اوج می‌گیرد که حتی مصرف‌کنندگان ال اس دی و یا متامفتامین هم به گرد پای آنان نمی‌رسند .بی‌ریا بودن و ماسک نزدن و کار را برای نفس کار انجام دادن نه به خاطر بازخورد رفتار دیگران و یا تأیید طلبی ،به میزان دانایی افراد بستگی دارد که چه مقدار آموزش‌دیده‌اند و چه میزان آموزش‌هایی ک

 

ه گرفته‌اند را کاربردی کرده‌اند .

در زمین سه دسته از انسان‌های مؤمن زندگی می‌کنند که ممکن است دارای یک دین و یا مذهب خاص نباشند و ادیان مختلفی داشته باشند ،

دسته اول؛ افرادی که به خاطر ترس از جهنم و عذاب الهی خدا را پرستش می‌کنند.

دسته دوم؛ افرادی که به خاطر رسیدن به بهشت و پاداش الهی که خداوند در کتب اسمانی وعده داده است خدا را می‌پرستند و فرمانهای الهی را انجام می‌دهند.

دسته سوم؛ انسان‌هایی هستند که به خاطر خود خدا ، پروردگارشان را ستایش می‌کنند . این انسان‌ها از زیباترین درونیات برخوردار هستند و از لحظه‌لحظه زندگی نهایت لذت را می‌برند و هر موضوعی که در طول حیات برایشان اتفاق بیفتد چه خوب و چه بد، آن را با آغوش باز پذیرا هستند و در جهت بهتر شدن از آن سود می‌جویند و نیک می‌دانند که خداوند چیز بدی برای بنده‌اش نمی‌خواهد ،البته شاید در ظاهر ناخوشایند به نظر برسد ولی مانند عمل سالم ، در ادامه نتایج خوبی در پی خواهد داشت.

مگر نه اینکه پیام خداوند به انسان ،مهر و محبت و دعوت به همه خوبی‌هاست،

مشکل این نوع از موجودات که خود را از منتخبین می‌دانند دانایی نیست بلکه توهم دانایی است.

به قول یکی از بزرگان؛

با احمق‌ها سخن مگویید زیرا آنقدر شمارا پایین می‌کشند و باتجربه سالها زندگی دران سطح شمارا شکست خواهند داد.

یا این جمله‌ای که به نظر من خیلی تأمل‌برانگیز است؛ فرق است بین احمق و بی‌شعور زیرا فرد احمق از روی نادانی کاری را انجام می‌دهد و به نتیجه‌ی آن واقف نیست ولی فرد بی‌شعور از روی دانایی یک کار اشتباه انجام می‌دهد بااینکه به نتایج آن واقف است.

یا به تعبیر کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر ؛با نادان سخن مگویید

بااینکه این افراد ممکن است دانا هم باشند ولی وقتی این موضوع را بیان می‌کنند ،خود دلیل بارزی بر نادانی خود می‌آورند. ما از کدام‌یک از این افراد هستیم؟ سؤالی که باعث می‌شود بیشتر روی اعمال خود تفکر کنیم،

جایگاه من در بین اطرافیانم کجاست؟یا بهتر بگویم ،جایگاه من در درون افراد پیرامون کجاست؟

بدون در نظر گرفتن پست و مقامی که امروز دارم ،چه تصوری از من در ذهن اطرافیانم می‌گذرد؟

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ             ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

خداوند درون انسان یکی از شاهکارهای خلقت را قرار داده است به نام " حس " که خود بدون صوت و کلام بیانگر هزاران مطلب نگفته است. رنگ رخساره نشان می‌دهد از سر دروناز کوزه همان برون تراود که در اوست.

این جملات قصار بیانگر صدای بی‌صدای حس است و باعث می‌شود انسان‌هایی که در اطرافمان زندگی می‌کنند نسبت به " حس " خود رفتاری را بروز دهند که شاید خوشایند ما نباشد ولی ما به این امر ایمان‌داریم که اگر بخواهیم؛ خودکرده را تدبیر هست

آیا می‌خواهیم که تغییر کنیم یا به باورهای پوسیده و برداشت‌های اشتباه از منابعی که دانایی ما را پوشش می‌دهند پافشاری می‌کنیم و نمی‌خواهیم نظری برخلاف باورمان از کسی بشنویم .زندگی با افرادی که شخص را فقط به خاطر موقعیت مالی و اجتماعی و یا سیاسی می‌خواهند بسیار سخت و چندش‌آور است . خوشبختانه جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ راهی را برای آموزش دیدن و کاربردی کردن آموزش‌ها به ساده‌ترین شکل ممکن پیش روی ما قرار داده تا به‌درستی زندگی کنیم وقت بگذرانیم و از مهربانی و محبت کردن به اطرافیان نهایت لذت را ببریم ،از گذشته درس بگیریم و برای آینده طراحی کنیم و در حال حاضر زندگی کنیم که حال حاضر هدیه‌ای است به نام " زمان " که از طرف خداوند به ما عطاشده و هیچ قیمتی نمی‌توان برای ان در نظر گرفت . در این مکان آموزشی همه ما خوب شدن و خوب بودن را فرامی‌گیریم و در لحظه‌لحظه‌ی زندگی به کار می‌گیریم ولی اگر "" بخواهیم.

این زمان است که "معروف منفور "بودن و " معروف محبوب " بودن انسان‌ها را مشخص می‌کند امید است که همه‌ی ما از گروه دوم باشیم و جایی در قلب اطرافیانمان برای خود اجاره کرده باشیم.

عشق را بی‌معرفت                  معنا مکن

زر نداری                               مشت خود را وا‌مکن

گر نداری                             دانش ترکیب رنگ

بین گل‌ها                            زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن                           شرط انسان بودن است

عیب را در این‌وآن                   پیدا مکن

دل شود روشن                     زشمع اعتراف

با کس ار بد کرده‌ای               حاشا مکن

ای که از لرزیدن دل                آگهی

هیچ‌کس را                          هیچ جا رسوا مکن

زر به دست طفل دادن            ابلهیست

اشک را                              نذر غم دنیا مکن

پیرو خورشید                       یا آئینه باش

هرچه عریان دیده‌ای              افشا مکن ..

 

بااحترام؛ مسافرمازیاراعرابی۹۴/۷/۲۶

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .