English Version
English

حس جدید من

حس جدید من

این روزها حس عجیبی در من متولد شده است. برایم تازگی دارد. جوانه زدن ریشه و ساقه های آن را در درونم حس می کنم. در همین مدت کوتاه، این را هم فهمیده ام که برای تازگی و طراوت این حس جدید، برای تغذیه آن، برای شکوفایی آن، باید در جلسات شرکت کنم.

اوایل این تصور در من ایجاد شده بود که شاید دارم به فضای اینجا اعتیاد پیدا می کنم، از همان اعتیادهایی که به اینستا و وایبر و تلگرام باب شده است، از همان عادت هایی که با زندگی شهری عجین شده است؛ اما مدتی که گذشت، مدتی  که از شکل گیری حس های جدیدم گذشت، به این حقیقت رسیدم که این یکی فرق می کند، این یکی از آن حس های نابی است که در هیچ کجای دنیا، در هیچ کلاس آموزشی و پکیج های روانشناسی و پی ام های فضاهای مجازی، نمی شود لنگه اش را پیدا کرد. این یکی خالص خالص است، زلال و بکر و کهنگی ناپذیر.

امروز خیلی زود از خواب بیدار شده ام، دیگر آن حالت خواب آلودگی و افسردگی سراغم نیامد، چشم شیطان کور، خیلی قبراقم، خیلی! صبحانه ام را با لذت می خورم. شروع به انجام کارهای روزانه ام می کنم اما این بار نه از روی تکرار و عادت و روزمرگی؛ بلکه با یک حس خوب، با یک انرژی عالی. ترانه شادی را زیر لب زمزمه می کنم. بی اختیار، یاد روزهای ابتدایی ازدواجم می افتم که چه قدر همه چیز عالی و متفاوت بود. و حالا بعد از گذشت این همه سال، بعد از گذشت این همه رنج و محنت و تنهایی، دارم دوباره همان حس ها را تجربه می کنم. کمی بی قرارم؛ اما این بی قراری اصلا اذیتم نمی کند. این بی قراری هم از آن حس هایی است که خیلی اوقات دچار پارادوکس های عجیب و غریبی می شود. من این بی قراری ام را دوست دارم. نگاهم مدام روی عقربه های ساعت است. خدا خدا می کنم که فرکانس حس جدید من به عقربه ها هم سرایت کند و آن دو با سرعتی جنون آمیز، به نقطه مورد نظر من برسند.

نتوانستم طاقت بیاورم. زودتر از موعد، به جلسه رسیدم. صندلی ها در کنار هم با نظم و ترتیبی دوست داشتنی چیده شده بودند. نگاهی از سر شوق به آن ها انداختم و احساسات درونم را به سمت آن ها جاری ساختم.

سلام مکان مقدس کنگره

دوستت دارم و آرامشم را مدیون همه آدم ها و عناصر و اجزایت هستم.

پایدار باشی محبوبم!

همسفر اکرم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .