English Version
English

یخ زده ؛ پنجمین سال رهایی مسافر حمید رضا

یخ زده ؛ پنجمین سال رهایی مسافر حمید رضا

 

 نهمین جلسه از دوره سی و هفتم کارگاهای آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره 60 ، نمایندگی ابن سینا با نگهبانی مسافر امین شاه کرمی و استادی مسافر رضا دولت آبادی و دبیری  مسافر یدالله اردستانی با دستور جلسه لژیون مالی و پنجمین سال رهایی مسافر حمید رضا  راس ساعت 17 آغاز به کار نمود .

 

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکرم که بازهم در بین شما دوستان هستم و خدمت می‌کنم.

من یک حساب سرانگشتی کردم و متوجه شدم برای به درمان رساندن یک شخص سفر اولی  مبلغی بین 20 تا 25 میلیون تومان هزینه می‌شود، البته اگر مدت درمان شخص 11 ماه باشد.

خدا را شکر که کنگره روزبه‌روز راه تکامل را طی می‌کند. هر اداره  و ارگانی دارای شعبه مالی می‌باشد. کنگره نیز دارای لژیون مالی شد، همانند ادارات و ارگان‌های دیگر.

افرادی که در حال سفر کردن در کنگره هستند به 3 بخش تقسیم می‌شوند:

افرادی که در طول سفر از نشریات و سی‌دی‌ها خرید می‌کنند، با پرداخت هزینه آن‌ها به افرادی که خواهان رهایی هستند کمک می‌کنند. وقتی سبد پول در حال چرخیدن است دنبال پول‌های پاره و غیرقابل استفاده نگردید برای حمایت سبد. ما این حال خوش را مدیون کنگره می‌باشیم و در قبال این حال خوش تا جایی که در توانمان هست باید کنگره را حمایت مالی کنیم.

سخنان استاد راجع به  مسافر حمیدرضا:

مسافر حمیدرضا سفر سختی داشتند، ایشان بعد از کنگره پدر و مادر گرامی‌شان را از دست دادند. حمیدرضا تخریب خیلی زیادی داشت ولی الآن راهنمای اشخاص مصرف‌کننده دیگری شده‌اند. زمان تحویل شال استاد امین دژاکام ذکر کردند که اگر شخصی بخواهد هواپیما بسازد و تمامی امتحاناتش را مثبت پس بدهد بسیار راحت‌تر از رهایی و راهنما شدن یک مصرف‌کننده است. ولی مسافر حمیدرضا این حرکت را انجام داد و موفق نیز شد. من این روز را خدمت حمیدرضا و خانواده محترمش تبریک می‌گوییم و در رأس هم به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم.

 

آرزوی مسافرحمیدرضا:

برای تک تک سفراولی ها آرزوی رهایی می کنم،و امیدوارم تک تک عزیزان به اساتیدکنگره تبدیل شوند.

 

 

سخنان مسافر حمیدرضا:

ابتدا خداوند را سپاس گذارم.همیشه یادم هست چه بودم و از کجا شروع کردم،محبت بی‌دریغ دوستان بود که کمک کردند و یادم دادند تا این جایگاه را تجربه کنم.

قبلاً فوتبال بازی می‌کردم و توانایی جسمی بالایی داشتم.شب‌ها دچار کم‌خوابی وبی خوابی شده بودم و به پیشنهاد یکی از دوستان قرص آرام‌بخش می‌خوردم.برای اولین بار چهار دود تریاک کشیدم و احساس کردم که انرژی بالایی به من داد،زمان مصرف تریاک احساس می‌کردم توانایی جسمی من بالا رفته و هر کاری که اراده کنم می‌توانم انجام دهم.ادامه دادم و حشیش نیز اضافه شد،بعدها با هروئین آشنا شدم و شروع به مصرف هرروزه کردم،همه‌چیز در حد جنون لذت می‌داد،چون حد تعادل برایم معنی نداشت.

بعدها همه کم‌کم فهمیدند،چند شب مصرف نکردم ولی دیدم توانایی ندارم و نیروی جوانی هم کمکم نکرد.از آن روزبه بعد به فکر ترک افتادم و از همه راهکار می‌گرفتم و انواع قرص‌ها را مصرف می‌کردم.تابه جایی رسید که حشیش،تریاک و قرص را باهم مصرف می‌کردم.

 

بعد به سازمان بهزیستی رفتم برای ترک که روزانه سیصد عدد قرص می‌خوردم،بعدها نورچیزک معرفی شد،که روز اول یک آمپول تزریق کردم که یک روز خوابیدم و به برادرم پیشنهاد دادم.این اتفاق به سال 77 برمی‌گردد که روزانه بین پنجاه‌تا هفتاد هزارتویمان پول آمپول می‌دادم،بعدها شنیدم که شیشه مواد را ترک می‌دهد،بار اول از تهران تهیه کردم و بعد از مصرف حالم بد شد.بعدها شد شش،هفت گرم شیشه و تریاک و قرص خواب، که خوابم ببرد.

از صبح تا شب با همه دعوا داشتم و هیچ ارتباطی با خانواده نداشتم.به گذشته خودم هیچ افتخاری نمی‌کنم و از خداوند می‌خواهم کمکم کند تا گوشه‌ای از این تخریب‌ها که به آن جنایت می‌گویم جبران شود.اول حرکت در کنگره در خدمت آقای سبزه‌ای بودم،تا بعدها آقای دولت‌آبادی که مرزبان بودند بنده را پذیرفتند.ایشان نوری به دل من تاباندند که دل یخ‌زده من باز شد.

از آقای دولت‌آبادی تشکر می‌کنم و باعث افتخار من است که ایشان بنده را پذیرفتند و از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم ،امروز هرچه دارم ازایشان دارم.از پدر و مادرم تشکر می‌کنم ،از آقا وحید تشکر می‌کنم که همسفر من بودند.الآن سی‌وهشت سال سن دارم و احساس جوانی می‌کنم و شروع به درس خواندن کرده‌ام.درمان کنگره بی‌نقص است و کارش را خوب انجام می‌دهد،دوستان هم سختی‌ها را تحمل کنند که بعدها لذت می‌برند.در آخر همه را دوست دارم و به خدای بزرگ می‌سپارمتان.

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .