English Version
English

تنها یک دلیل محکمه پسند کافیست؛ نوشته ای از مسافر مازیار اعرابی

تنها یک دلیل محکمه پسند کافیست؛ نوشته ای از مسافر مازیار اعرابی

سلام دوستان مازیار هستم یک مسافر

اگر دقت کرده باشید اعضای کنگره 60 در طول سال با دستور جلساتی رو به رو میشوند تا از آن دستور جلسه توسط پیشکسوتان و بزرگان کنگره 60 آموزش بگیرند.در کنگره توسط این دستور جلسات ما متوجه میشویم که نباید دروغ بگوییم،نباید غیبت کنیم،نباید تهمت بزنیم،نباید دیگران را قضاوت کنیم،نباید کسی را سرزنش کنیم،نباید افراط و تفریط کنیم،نباید فضولی کنیم،نباید معرکه بگیریم،نباید گزافه گوی باشیم و ... .

تمامی این دستور جلسات میخواهند به ما بگویند که انسان خوب و مثمر و ثمری باشیم.اما آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا باید انسان خوبی باشیم..!؟

چرا نباید دروغ و غیبت و صد ها کار ضد ارزش را انجام دهیم...!؟

بله،درست است...!!

چون بر روی سیستم ایکس ما تاثیر گذاشته و حالمان بد میشود.

چون روزی آن دروغ به ما باز خواهد گشت.

چون به ظاهر یک دروغ است،اما چندین دروغ دیگر باید بگوییم تا اولی را باور کنند.

چون اگر متوجه دروغ ما بشوند،آبرویمان خواهد رفت.

چون دیگر کسی حتی حرف های صادق ما را هم باور نمیکند.

چون اعتبارمان را از دست خواهیم داد.

و... .

اما حال سوالی دیگر بوجود می آید که چرا دروغ میگوییم...!؟

مسلما پاسخ این سوال یک دلیل بیشتر ندارد آن هم باور کردن واهی دیگران و راه افتادن کار خودمان میباشد.

همانطور که ملاحظه کردید دروغ گفتن یک دلیل و دروغ نگفتن هزاران دلیل دارد.همانطور که من با توجه به وجود تنها یک دلیل به راحتی دروغ میگویم،پس باید برای دروغ نگفتن هم تنها یک دلیل برایم کافی باشد.اما آیا واقعا همینطور است..!؟

شاید تا به حال این مثال را شنیده باشید که میگویند دشمنان به قلعه ای حمله کردند و سربازی که در آن قلعه نگهبانی میداد به سمت آنان شلیک نکرد.وقتی فرمانده از او پرسید که چرا شلیک نکردی،سرباز گفت به هزار و یک دلیل شلیک نکردم.فرمانده گفت دلایلت را بگو.سرباز گفت اولین دلیلم این بود که فشنگ نداشتم.فرمانده حرفش را قطع کرد و گفت دیگر هیچ نگو،همین یک دلیلت کافیست.

حال مسافر سفر دومی که همچنان سیگار مصرف میکند و در هنگام مشارکت بسیار سخنان مفید و قشنگی گفته و از مضرات و آسیب هایی که سیگار به بدن میرساند میگوید،باید بداند که از حرف تا عمل بسیار تا بسیار فاصله است.سیگار هزاران نوع ماده سمی دارد.هزاران آسیب جدی به بدن میرساند.ریه ها را تخریب میکند.از صد خونی مغز عبور میکند.به کلیه ها و کبد آسیب میرساند.رنگ لبها و دندان ها را تغییر میدهد.از نظر کنگره نوعی آنتی ایکس محسوب میگردد.صدها هزار دلیل وجود دارد که میگوید مازیار اعرابی نباید سیگار بکشد و مازیار هم این دلایل را کاملا میداند.اما اگر بخواهد سیگار نکشد تنها و تنها یکی از صدها دلیل برایش کافیست.

چون این دلایل درباره سلامتی من حکم میکنند ومن ذره ذره سلامتی خود را از دست میدهم.حال میخواهم بررسی کوتاهی درباره کشیدن سیگار انجام دهم.از نظر من تنها دلیلی که میتوان برای سیگار مصرف کردن آورد تنها و تنها یک دلیل است.آن هم این است که من با خدمت کردن در کنگره دچار حال خوشی شده ام و اگر کسی به من بگوید که چرا سیگار میکشی تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که من حالم بسیار خوب است و سیگار در این لحظه به من حال میدهد."حال میدهد"تنها دلیلیست که میتوان برای سیگار کشیدن آورد و جالب اینجاست که اگر من سیگار بکشم به همین یک دلیل که محکمه پسند نبوده و واهی خواهد بود بسنده کرده و از هزاران دلایل محکمه پسند نکشیدن سیگار گذر میکنم.اما با کمی تفکر متوجه خواهم شد که سخت در اشتباه میباشم و عقل سلیم یک سفر دومی نباید اینگونه خطا کند.بنابراین کشیدن سیگار تنها یک دلیل واهی و مکشیدن سیگار هزارن دلیل محکم و قانع کننده دارد.

سوالی در این موضوع مطرح میشود که چرا در بعضی مواقع انسانها در برابر انجام ندادن کاری که به ضررشان خواهد بود و یا بالعکس مقاومت میکنند و میخواهند به هر قیمتی که شده آن کار را انجام بدهند.از نظر من علت اینگونه میباشد که آنها اعتماد نمیکنند و این اعتماد نداشتن به قدرت تفکر انسانها بستگی دارد که تا چه مقدار میتوانند تفکر نمایند و مسائل را از یکدیگر تفکیک کنند و به عواقب کاری که میخواهند انجام بدهند فکر کنند تا بتوانند به راحتی در برابر انجام دادن و یا ندادن کاری اعتماد کرده و تسلیم شوند.بنابراین اعتماد کردن ریشه در قدرت تفکر سالم فرد دارد.

با توجه به سخنان فوق نتیجه میگیریم که انسان باید تفکر سالمی داشته باشد تا بتواند فرق بین دلایل واهی و بهانه را متوجه بشود و برای انجام کار های ارزشی و همین طور انجام ندادن کارهای ضدارزشی تنها یک دلیل محکمه پسند برایش کافی باشد.

مهندس دژاکام میفرمایند:اگر کسی بخواهد زندگی سالمی داشته و از زندگی خود نهایت لذت را ببرد،برای طول صد ساله زندگی اش تنها وادی اول کفایتش میکند پس چرا و چرا بعضی از ما انسانها در مقابل فهمیدن مقاومت می کنیم و خود را به نشنیدن و ندانستن می زنیم و با اینکه می دانیم یک کار بد و ضدارزش است،باز هم ان را انجام می دهیم.واقعا چرا!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

مطمعن باشیم که همه انسانها فرق بین بد و خوب و یا ارزش و ضد ارزش و یا ثواب و گناه و یا رذایل و فضایل را می دانند و اگر کار اشتباهی انجام می دهند در اعماق ذهنشان به نادرستی ان کار باور دارند و می دانند که ان کار و انجام ان کار عواقبی را در بر دارد ولی چرا ان کار را انجام می دهند؟

به باور اینجانب برداشت اشتباه از بعضی جملات و ضرب المثل های  مشهور که در بین افراد جامعه مورد استفاده دارد ،باعث این امر می شود

مثلا جمله ی " در حال زندگی کن" یا

خیام اگر ز باده مستی خوش باش

با ماه روخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستی است

انگاه که نیستی چو هستی خوش باش

به راحتی می توان از این ابیات و جملات برداشتی در جهت " لذت بردن از زندگی به هر قیمتی" داشته باشیم ولی ایا این برداشت صحیح است ،اگر پاسخ مثبت است پس چرا این گروه از افراد همیشه سردر گم هستند و نظمی که خداوند متعال در زندگی ما قرار داده ،در بی نظمی فرو رفته است وفکر می کنم  یا داوری یکی از زیباترین اموخته های ما از کنگره ۶۰ خالی از لطف نباشد که برای به نتیجه رسیدن با ید سه مولفه را در نظر بگیریم؛

  • قدرت تفکر
  • قدرت بدنی
  • قدرت انجام کار

نویسنده کنگره 60: مسافرمازیاراعرابی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .