خواستم در مورد تجربه خودم از مشارکت کردن در جلسات باز و لژیون در کنگره بنویسم که کسانی که وارد کنگره میشوند و بعد از مدتها حضور در کنگره حتی به خود اجازه نمیدهند در حد سلام و خدا قوت گفتن سخنی بگویند نقطه تفکری باشد جهت حرکت در این قسمت: از روز اول که وارد کنگره شدم مثل همگان که بار اول در آن پای میگذارند برایم محیطی گنگ و غریب بود و بعد از مشاوره در سه جلسه توانستم مشارکت داشته باشیم چون تا آن زمان مهمان محسوب میشدم و جزء قوانین کنگره است. بعد از سه جلسه هم که خواستم لااقل در حد سلام کردن مشارکت کنم اصلاً چنین اجازهای را به خود نمیدادم بااینکه در دانشگاه همیشه برای کنفرانس دادن درسهایم داوطلب بودم اما ریسک کردن در این مکان برای مشارکت و صحبت واقعاً برایم مشکل بود.
چون از بچگی دوست داشتم بر نقاط ضعف خودم مهر باطل بزنم مدام در فکر من بود که خدایا اگر بتوانم یک جلسه جرئت سخن گفتن را داشته باشم دیگر در همه جلسات، حتی در حد سلام و خدا قوت گفتن هم که شده مشارکت خواهم کرد. همین هم شد بعد از یک ماه که از مدتزمان ورودم به کنگره میگذشت سعی کردم مشارکت داشته باشم اگرچه ربطی به دستور جلسه نداشته باشد تا اینکه تمام ترسم ریخت و میدیدم با مشارکتی که در جلسات دارم خیلی انرژی میگیرم و اینکه مشارکت کردن نقطه تفکری را در من همیشه بازمینمود وسعی میکردم با گوش دادن سی دی و نشریات بیشتر صحبتهایم را به موضوع دستور جلسه نزدیک کنم. در کنگره علاوه بر درمان جسم باید نقطه تفکر و اندیشه هم بهموازات آن درمان شود چون تمام مشکلات ما از تفکر ماست که درست تفکر نداشتیم.
با مشارکت کردن و صحبت در جمع خیلی راحت فکر و اندیشه جهت میگیرد و چون انسان در آن زمان فکر میکند سعی در اجرای همان فکر راهم دارد و وقتی فکر درست را به اجرا درآورد آنوقت انسان به مرحله تعادل نزدیک میشود و اندیشههای او از حالت پراکندگی در جهت مستقیم هدایت خواهد شد و این جزء آموزشهای ناب کنگره میباشد که در بدو ورود به کنگره همه ما برای یک هدفی وارد این مرکز شدیم که درمان اعتیاد است بعد از یک مدت آموزش در کنگره متوجه میشویم که اعتیاد بخشی از این مشکل ما بود درصورتیکه خیلی از مشکلات را به خاطر سایه اعتیاد نمیدیدیم و در اینجا شروع به درمان خواهیم نمود.
نویسنده: همسفر امالبنین احمدیان
نمایندگی سمنان
- تعداد بازدید از این مطلب :
3520