English Version
English

جنگ و صلح؛ بخش دوم

جنگ و صلح؛ بخش دوم

به نام خدا

 

سان تزو تئوریسین بزرگ چینی حدود 2500 سال پیش کتابی را  به  رشتۀ تحریر درآورد که حاوی  قوانین  و نکات ارزشمندی در رابطه با جنگ است. جالب است بدانیم که این اصول و قوانین آنقدر مؤثر و کارآمد هستند که فتوحات ناپلئون بناپارت و آدولف هیتلر در جنگ جهانی دوم را نتیجۀ  به‌کارگیری  اصول  مندرج  در  این  کتاب دانسته‌اند و جالب‌تر اینکه این کتاب یعنی هنر رزم را در  کتابخانۀ شخصی استالین و  صدام نیز  پیدا  کردند، بگذریم. حال باهم یکی از زیباترین و معروف‌ترین قوانین این کتاب را مرور می‌کنیم

یک‌صد پیروزی در یک‌صد نبرد اوج کاردانی و لیاقت یک فرمانده نیست، بلکه منتهای هنرمندی یک فرمانده، وادار نمودن دشمن به تسلیم بدون جنگ و خونریزی است.

وقتی خودم برای اولین بار این مطلب را خواندم بلافاصله این سؤال در ذهنم شکل گرفت آیا پیروزی در یک نبرد، آن‌هم بدون جنگ و خونریزی ممکن است؟! مگر اینکه معنای جنگ از همان عهد قدیم عبارت بوده از زورآزمایی طرفین متخاصم که با اجرای نبردهای تن‌به‌تن و با سلاح‌های تعرضی سرد و وسایل دفاعی آن دوران انجام می‌گرفته و در تاریخ معاصر نیز تنها نوع و برد سلاح‌ها تغییر کرده و ماهیت جنگ همان است که بود. به نظر بنده پاسخ دادن به این سؤال نباید برای اعضاء کنگره 60 کار دشواری باشد و ما با این معنا بیگانه نیستیم. پس پاسخ ما این است؛ آری

در کتاب عبور از منطقۀ 60 درجه زیر صفر، بخش لنگر کشتی را بکشید، استاد سردار خطاب به نگهبان می‌فرمایند: معنای جنگ بدون کشته و خونریزی را خوب می‌دانید؛ اما وقتی تهور مطرح باشد محاسبات صحنه کاملاً به‌گونه‌ای دیگر است.
وقتی به کلام و سخنان بنیان کنگرۀ 60 رجوع می‌کنیم. می‌بینیم که ایشان به‌دفعات اشاره به جنگ افکار و اندیشه‌ها نموده‌اند. باید بپذیریم که امروزه دیگر تصرف یک کشور با حملۀ نظامی یک امر مطرود و غیرمتعارف است و جنگ نرم جایگزین آن شده و جنگ، جنگ تفکر است. بهتر است برای درک بیشتر این مطلب به متون کنگره رجوع کنیم. در بخش آغازین وادی دوم آمده است: خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه می‌دهیم... در ادامه کار و کوشش ما به نتایجی می‌رسد که در توانایی‌های ما خللی حاصل نگردد.


این بدان معناست که جناب آقای مهندس به روشی دست‌یافته‌اند که بدون آنکه خسارتی وارد کنند به نتیجه دلخواه می‌رسند. به عبارت ساده‌تر اگر در ترک‌های قبلی مانند ترک سقوط آزاد، دادن شوک مغزی، سم‌زدایی و یو آر دی، استفاده از قرص‌های آرام‌بخش و ضدافسردگی و ... در توانایی‌های ما خللی به وجود می‌آمد و کنترل زندگی از دستمان خارج می‌شد، لیکن با استفاده از روش درمان در کنگره 60 متد  DST هیچ خللی در توانایی‌های ما حاصل نمی‌گردد و فرد می‌تواند  کاملاً به کارهای روزمره خود برسد، حتی در این روش رژیم غذایی خاصی هم وجود ندارد و درنهایت کسی که با این روش به درمان می‌رسد در زمان قطع دارو یا همان شربت OT  هیچ فشار و دردی را تحمل نمی‌کند. به‌راستی آیا این همان کسب پیروزی بدون جنگ و خونریزی نیست؟


باکمی دقت متوجه می‌شویم که نیروهای منفی نیز در تسخیر کشور وجودی یک فرد مصرف‌کننده دقیقاً از همین روش  استفاده می‌کنند؛ یعنی به‌آرامی و به‌صورت کاملاً خزنده جسم، روان و  جهان‌بینی فرد را  هدف قرار می‌دهند و این حرکت آنقدر آرام و به‌کندی شکل می‌گیرد که همه مصرف‌کنندگان  مواد مخدر تا مدت‌ها باور نمی‌کنند که چه اتفاقی برایشان افتاده و علیرغم تمام تغییرات چه در صور آشکار (ظاهر فرد) و چه در صور  پنهان (درون آشفته و به‌هم‌ریختۀ فرد که جهانی است مملو از ترس، اضطراب، نگرانی و حقارت) بازهم فرد مصرف‌کننده زیر بار نمی‌رود که معتاد است.

در قسمت قبل که به نظرتان رسید قرار شد برای ملموس‌تر شدن مطالب به نمونه‌های تاریخی هم اشاره‌ای داشته باشیم؛ (همان جهان درون و بیرون) اگر امروز از هر فردی که اطلاعات کاملی از تاریخ به‌ویژه تاریخ معاصر داشته باشد، سؤال کنید که جنگ جهانی دوم  دقیقاً از چه تاریخی آغاز شد؟ بلافاصله  پاسخ خواهد داد، اول  سپتامبر 1939 حال  اگر این  موضوع  را واقعیت  مسلم  بگیریم  بازهم  حقیقت جای دیگر و چیز دیگر و هدف دیگری  است. چراکه کشورگشایی هیتلر، از یازدهم مارس 1938 با اشغال اتریش و پس‌ازآن در پانزدهم مارس 1939 با اشغال چکسلواکی آغاز شد. بهتر است بدانیم این دو کشور  در حالی به تصرف  ارتش آلمان درآمد که  حتی یک  گلوله هم  شلیک نشد، بی‌جهت نبود  که هیتلر بارها اذعان داشت روزی  که وارد وین شدم شادترین  روز زندگی‌ام  بود؛ بگذریم.

اما نکتۀ پایانی؛ گفتیم وقتی تهور مطرح باشد محاسبات صحنه کاملاً به‌گونه‌ای دیگر است. حال چگونه تهور به وجود می‌آید؟ من تصور می‌کنم با هدفمندی، معرفت و شناخت از اهمیت کار بزرگی که در سفر تدریجی در حال انجام آن هستیم و درک همین مطلب ساده که قرار است کلید شهر وجودیم را مجدداً پس  بگیرم، کم‌کم ترس حاصل از تجربه ناخوشایند ترک‌های قبلی رنگ می‌بازد و شجاعت و تهوری که حاصل تفکر سالم است شکل می‌گیرد. مگر نه اینکه سفری است از ترس به شجاعت؛ یونانیان باستان اعتقاد داشتند پیروزی همواره نصیب بی‌باک‌ترین‌هاست و خداوندگار جنگ تنها قلب‌های جسور را به حضور می‌پذیرد. ما  ایرانیان نیز اعتقاد  داشته  و داریم.

 

 سیاهی‌لشکر نیاید به کار                       یکی مرد جنگی به از صد هزار

 

پس ای عزیز آماده نبرد با اهریمن اعتیاد باش و خود را مهیای این پیکار بزرگ کن؛ کسی چه می‌داند شاید این آخرین پیکار باشد.


 


نویسنده :کمک  راهنما محمد احمدی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .