English Version
English

کارگاه آموزشی کنگره 60؛جلسات آقایان همسفر

کارگاه آموزشی کنگره 60؛جلسات آقایان همسفر
سیزدهمین جلسه از دوره بیست و دوم از سری کارگاه های آموزشی کنگره60 ویژه آقایان همسفر، در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه " عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟ " با استادی  آقای امین دژاکام و نگهبانی آقا مهیار و دبیری آقا حامد، در روز پنجشنبه مورخ 94/05/15 راس ساعت 13:00 آغاز بکار نمود.
 




سخنان استاد:

شنبه جلسه دفاع آغازنامه آقای مجتبی دهقانی از ساعت 2 تا 4 میباشد و یکی از داوران هم از همسفران (آقا حبیب ا...) است. شرکت برای عموم آزاد است ...
 
موضوع دیگر اینکه برای موفقیت در آزمون کمک راهنمایی میخواهیم موفق تر شویم، کسانی که علا قه مند هستند، میتوانند از یکی دو هفته آینده که لژیون امتحان تشکیل شد( بعد از جلسه و همزمان با لژیون ها)، در آن شرکت کنند. ممکن است نزدیک امتحان هفته ای 2 جلسه شود. این لژیون برای سفر دومی هاست و با هماهنگی راهنما میتوانید در آن شرکت کنید. فکر کنم امتحان، 7، 8 دیگر است و زمان مناسبی داریم.
این دستور جلسه نوعی برگرفته از آیاتی از کلام ا... است که آیا نابینایان با بینایان برابرند؟، آیا دانایان با نادانان برابرند؟ ... که برابر نیستند. همه ، مخلوقات خداوند هستند. در آفرینش انسانها، خدا همه را یکسان آفریده و در ادامه این عملکرد انسانهاست که تفاوت را به وجود می آورد. پس دو موضوع است: در آفرینش تفاوتی وجود ندارد و نباید دچار تکبر شویم که مثلا من را بهتر آفریده اند، چون یکسری کارها را بهتر از بقیه انجام میدهم و موضوع دیگر برابری است که همه با هم برابر نیستند.

نباید این دو را با هم قاطی کنیم. یک سالهایی در یکسری جوامع ظلم واستبداد و ... بود و میگفتند که مثلا خان بقیه را تحت فشار گذاشته و مردم قیام میکردند که عدالت را به وجود آورند و یا یکسری مکتبی را به وجود می آوردند که برابری را برقرار کنند و این دو موضوع ترکیب شد و کمونیست به وجود آمد. یعنی شما دانشمند، فیلسوف و ... باشی، در حقوق شما فرقی نبود و اختلاف چندانی نداشت. مثلا همه از یک نوع خانه و ماشین و ... استفاده میکردند. اینها از اینجا آمد که ما با هم برابریم و در عمل فاجعه شد، چون دانایان و نادانان با هم برابر نیستند.

 

 

 

در یک سمت موضوع، اگر انسان را در آفرینش یکسان نبینیم، از سیستم های برده داری سر در می آوریم و اگر تفاوت عملکرد انسانها را در نظر نگیریم، از کمونیست سر در می آوریم. یکی مثل فرعون، وقتی حضرت موسی نزد او رفت و از خدا صحبت کرد، در جواب گفت من خدایی غیر از خود را نمیبینم، چون تکبر داشت.

 

اینکه عملکرد انسانها متفاوت است، پس جایگاهها فرق میکند. در کنگره هم به این شکل به قضیه نگاه میشود. یکسال دیگر امتحان است. کسانی که مطالعه میکنند و کسانی که اینکار را نمیکنند با هم برابر نیستند. قبول شدگان، جایگاه کمک راهنمایی را تجربه میکنند.

در سی دی انواع تعادل تعریفی از عدالت ارایه شده که عبارت است از: قوانین هستی برای همه اجزای هستی یکسان است. یعنی جاذبه بین نیوتون و کسی که هیچ چیز از فیزیک نمیداند، فرق نمیگذارد. تازه وقتی فرد جایگاه بالا تری را تجربه کند و تلاش بیشتری برای رسیدن به ارتفاع انجام دهد، در سقوط بیشتر آسیب میبیند و فردی که از ارتفاع یک متری می افتد، آسیب خیلی کمتری میبیند. پس وقتی فرد به جایگاههای بالاتر رفت، اجرای قوانین بیشتر است. ممکن است فردی بال داشته باشد، قانون جاذبه برای او یکسان عمل میکند ولی او یک ابزار کمکی برای خود به وجود آورده (مثل هواپیما) و میتواند بر جاذبه قالب شود و معنی آن، این نیست که جاذبه بر هواپیما وارد نشده است.
کشش های منفی به همه انسانها یکسان وارد میشود ولی یکی بال در آورده و از آن قضیه کنده میشود و کسی که بال ندارد، سقوط میکند و این عین عدالت است.
 

اگر یک سفر اولی یک شوخی کند، راهنمایش به او تذکر میدهد و خیلی به چشم نمی آید، ولی اگر راهنما آن کار را انجام دهد، سنگین است و نگاهها به طرف او میرود و هزینه دارد. هنگام ورود خود من به کنگره یکسری شوخی ها میکردم و اگر بخواهم آنها را الان انجام دهم، سقوط میکنم، چون مسیری را طی کرده ام.

 

 

بعضی مواقع عده ای به کنگره می آیند و اتفاقات خوبی برایشان می افتد و انگیزه خدمت پیدا میکنند. بعد از مدتی این شوق از بین میرود. به اطراف خود نگاه میکند و حس قبلی را در خود نمی بیند و به این موضوع فکر می کند که اوایل عدالت کنگره خوب بود و الان خوب نیست. اولین موضوعی که انسان در بحران های درونی دچار مشکل میشود، شک کردن به عدالت است. میخواهم بگویم این طور نیست و هر سیستمی اشکالاتی دارد. کنگره هم در مسیر خود مثل رودخانه است و یک وقت هم وارد تند آب میشود ولی در حرکت است.

باید ببینم عملکرد من، مثل جایگاهم است یا نه؟ الان که مرزبان و کمک راهنما هستم، نمیتوانم مثل قبل عمل کنم. اگر به این قضیه نگاه کنم و تعادل پایدار را پیدا کنم، اگرما را در جهنم بگذارند نیز خوب کار میکنیم. اگر تعادل درونی داشته باشیم و بدانیم هستی برای همه یکسان عمل میکند، در جای متلاطم هم خوب کار میکنیم و حال خوبی داریم و اکثر مسائل حل میشود ولی برای خیلی از انسانها راحت است که  سیستم را زیر سوال ببرند و خودشان را تبرئه کنند. شاید در 100 نفر یکی شهامت داشته باشد که ایرادات خود را بگوید.

در انسان مقاومت هایی وجود دارد که اگر با آن روبرو شویم، با جهاد اکبر که از آن صحبت میشود، فرقی ندارد. شاید 3،4 ماه باید کار کنی  تا یک گره را بازکنی. بعضی گره ها شاید یکی دو سال طول بکشد. اگر موفق شوی، انرژی ات آزاد میشود و کلامت آزاد میشود و ... کسانی که در ابتدای کنگره نمیتوانستند حرف بزنند و الان به راحتی برای جمع بزرگی صحبت میکنند، چون متمرکز شده اند و روی خود کار کرده اند. گره زدن، آسان و گره باز کردن سخت است. ایراد گرفتن و انتقاد کردن آسان است، ایراد برطرف کردن و مشکل را حل کردن سخت است. این افراد معمولا میگویند جامعه، پدر و مادر، راهنما و ... برای من چه کرده اند؟ اصلا کسی قرار نیست برای شما کاری کند. دیگران فقط یک کار میکنند. حکم آینه را دارند که شما در آنها میتوانید گره ها را بهتر ببینیم. وقتی در یک جمع قرار میگیریم و آنها مثل آینه تصاویری را نشان میدهند که اگر آنها را کنار هم قرار دهیم، میتوان گره را باز کنیم و به ما انرژی میدهد. شاید در تنهایی خود متوجه آن گره نشویم. باز کردن گره کار آنها نیست. کسی که فکر میکند گره اش را باید راهنما و هم لژیونی اش باز کند، در اشتباه است و روز به روز از مسیر خارج میشود و متوقف میشود. من این را وقتی فهمیدم که افراد می آمدند و از من سوال میکردند. البته در کلام ا ... هست که اگر کسی از شما سوال میکند و شما میتوانید، پاسخ او را بدهید. بعضی ها شروع میکردند به حرف زدن و از داستان زندگی خود را تعریف میکردند و میگفتم پس سوالت چیه و دوباره ادامه میداد و آخر یک سوال هم مطرح میکرد و من هم جوابی میدادم و بعد که به خانه میرفتم، حالم بد بود. بعد فهمیدم اینها سوال نمیپرسند و من ماشین شهرداری شده ام و زباله هایشان را به من میدهند. اینها کسانی هستند که میخواهند یا فکر میکنند که مشکلاتشان را دیگران باید حل کنند.
 

در کنگره میگوییم راهنما یعنی کسی که راه رانمایان میکند، نمیگوییم رهجو را حمل کند. رهجو باید مشکلات خود را به وسیله گوش دادن به سی دی و مطالب آموزشی حل کند. شاید آن فرد سوال کننده بگوید حال من خوب شده است. باید هم خوب شده باشد، چون زباله ها را خالی کرده است. اما این حال، موقتی است و به شکل شدیدتری اتفاق خواهد افتاد. برای ما هم جز افزایش نقطه تحمل فایده دیگری ندارد. سوال یعنی در مسیر حرکت خود، کاری انجام شده و تفکر کرده و به مشکل خورده و آن را مطرح کرده است. سوال درد دل نیست، خاطره تعریف کردن نیست و اسم این کار سوء استفاده است. آن افراد با خالی کردن مشکل خود مانع این میشوند که افرادی که سوال واقعی دارند، سوالشان را بپرسند. معمولا کسانی که سوال واقعی دارند، مودب تر هستند، می ایستند و اجازه میگیرند. این نقص من یا راهنماست که باید برطرف شود. اینها باعث بی تعادلی در سیستم میشود.

باید این را بدانیم که کسی بار ما را نمیکشد و ما باید مشکلات را حل کنیم. تمام وادی ها همین را میگوید و ما باید آن را کاربردی کنیم. همه دوست دارند به خواسته خود برسند و موفق شوند ولی کسانی که صبر میکنند و تلاش میکنند، به نتیجه میرسند. کسانی که بار خود را به دوش میکشند، نقطه تحمل پیدا میکنند.
باید توقعات خود را بشناسیم و پایین بیاوریم. راهنما و استاد وظیفه دارد به سوالات پاسخ دهد ولی وظیفه ندارد بار رهجو را بکشد. کسی که بار خود را به گردن دیگران می اندازد، ظالم است و کسی که باررا به دوش میکشد، مظلوم است. در کلام ا... هر دو را نکوهیده است و هر دو کار را اشتباه میداند.
 
پس دیدن مشکل شهامت میخواهد و حل کردن آن، صبر. از کمک گرفتن، مشورت و ... استفاده میکنیم تا به مقصد برسیم. اینها باعث میشود تعادل ها را بشناسیم و کسانی که این کارها را میکنند، به تعادل میرسند و بقیه از دیدن او به رنج نمی آیند. ان شاا... که بتوانیم این کارها را انجام دهیم و اگر این کار را نکنیم، جایگاهمان رشد نخواهد کرد.
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .