برای درمان هر دردی، ابتدا باید آن درد را حس کرد. زمانی که ضد ارزشی را انجام میدهی ولی احساس درد نمیکنی و از عمل خود شاد هستی، درد را نفهمیدهای. در مورد مصرف مواد هم موضوع همینطور است. شخصی که مصرف مواد را با لذت و بدون احساس درد، ادامه میدهد، درد را هنوز حس نکرده است.
مصرفکنندهای که هنوز به این تشخیص نرسیده که اگر در کار وزندگی و ارتباطات خانوادگی و کاری و اجتماعی دچار مشکلات فراوانی است، اینها دردهایی است که باید در وجود خودش آنها را پیدا کند و سپس خواهان درمان شود. بهعبارتدیگر، باید بداند و بفهمد. یعنی دانائی خودش را افزایش دهد. درروش تدریجی کنگره، مسافر با بالا بردن دانائی خود در کنار مصرف منظم دارو، بهصورت پله به پله طی مسیر میکند. در یک نگاه کلی مسیر حرکت در مسیر رشد، باید حرکت برای کسب دانائی، توانائی و حصول آرامش باشد. مسافر، پله به پله در حال آموزش و بالا بردن دانائی خود میباشد. در ادامه هر چه بیشتر دانائی کسب میکند، همانقدر هم به لحاظ روحی و جسمی آمادگی و توانائی بیشتری را در خود میبیند و آرامش درونی، نشاندهنده بودن در مسیر درست و حرکت صحیح میباشد.
شخصی را در نظر بگیرید که در چاهی تاریک گرفتارشده است. برای رها شدن از این وضعیت، باید بهآرامی و وهله به وهله خود را بالا بکشد و این میسر نمیشود الا باتجربه، تفکر و آموزش.
این شخص هرچه بالاتر میآید، دانائی بیشتری نسبت به اطراف و جایگاه خود و مسیر حرکت پیدا میکند. نقطه نورانی بهمرور پرنورتر میشود و هوای تازه، انرژی و توان بیشتری به او میدهد. و احساس آرامش بهآرامی میآید. درعینحال تا آخرین لحظه رهایی باید هوشیار باشد تا سقوط نکند.
در کنگره، هر پلهای را که طی میکنیم مدام آگاهی و دانائی خود را افزایش میدهیم. و به مدد این دانائی، هر پله جدید توانائی تازهای را پیدا میکنیم و احساس آرامش، نشان از این دارد که ما در مسیر رهایی و رها شدن قرار داریم. دانائی، توانائی و آرامش برای انسان همچون گنجی بسیار گرانبهاست که برای رسیدن به آن باید پله به پله سفر کرد.
نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کارکرد
من برای رها شدن از مشکلات خودم با دیگران، با خانواده، کار و ... خیلی راهها را تجربه کردهام و به نتیجه نرسیدهام. چرا؟ دلایل زیادی وجود دارد. ما خیلی وقتها اشتباه میکنیم. خیلی از انسانها عمری تلاش کردهاند اما در مسیر اشتباه. ناگهانی چیزی را به دست میآورند، از راههای ضد ارزشی و از طریق انسانهای نادرست. اما اگر دقت کنیم میبینیم این چیزها دوام و قوام ندارند.
ما مواد مصرف میکردیم چون دنبال حال خوش بودیم. و مواد سریعاً و با کمترین هزینه این کار را برای ما انجام میداد، اما رفتهرفته تاوان آن را خیلی سنگینتر از ما میگرفت. نکته جالبتر اینکه وقتی وارد مسیر اشتباه میشوی بعد از چند قدم بهمانند بودن در یک رستوران گردان، ناگهان شما پشت سر خود، و درب ورودی را گم میکنید.
ساختارهای منفی همیشه هستند. ولی زمانی میرسد که ما میفهمیم که دیگر ما، مال آنها نیستم. آرامش به کسی تعلق میگیرد که اگر رنجی را تحمل میکند، این رنج در مسیر درست باشد. دیگران را که نمیتوانم اصلاح کنم، تنها چیزی که قابل اصلاح است، من هستم. اگر در جائی برایم حادثهای، مثلاً برخورد با گارد ریل اتوبان پیش میآید مقصر من هستم. والا گارد ریل سر جای خودش است. فیالواقع یک مشکلی در من بوده یا اصطلاحاً ریگی در کفش من بوده است که این اتفاق برایم افتاده.
در سفر تدریجی ما پیمان میبندیم که در زمان مناسب و مقدار مشخص، دارو مصرف کنیم. اگر عهدشکنی کنیم تاوان آن را باید بدهیم. تغییرات بازور صورت نمیگیرد. بلکه باعقل انجام میشود. نکته مهم این است که ما باید پایکار خودمان بایستیم و بها و تاوان کجروی های خودمان را بپردازیم.
در کنگره ما باید اینطور نگاه کنیم که پله به پله، دانائی خود را زیاد کنیم. احترام خود را زیاد میکنیم، درست است که در هر پله 5/1 دارو را کم میکنیم، اما درواقع به همان نسبت دانائی و توانائی و آرامش ما افزایش مییابد و ضامن این افزایش، همان تفکر، تجربه و آموزشهای کنگره است.
نویسنده: راهنمای محترم، آقای علیرضا زرکش
- تعداد بازدید از این مطلب :
8348