English Version
English

مشارکت مکتوب ؛شیشه و تخریب های آن روی من

مشارکت مکتوب ؛شیشه و تخریب های آن روی من

یعداز14سال تخریب به‌وسیله تریاک روزی یکی از دوستان پزشکم که کلینیک داشت متوجه اعتیادم شد وازمن خواست جهت ترک تریاک به کلینیک ایشان بروم و با متادون اعتیادم را درمان کنم .بعدازاینکه شروع به متادون درمانی نمودم حالم روزبه‌روز بدتر شد تا اینکه با شیشه آشنا شدم و قصد داشتم به‌وسیله آن اعتیادم را درمان کنم ،ابتدا حس کردم خوب متاعی است و به‌وسیله آن می‌توانم از تخریب اعتیاد رها شوم اما متأسفانه این فقط یک توهم بود زیرا مصرفم روزبه‌روز بیشتر میشد و حالم روزبه‌روز خرابترو عوارض و تخریب‌های آن سرتاسر زندگی شخصی،اجتماعی و خانوادگی من را گرفت.

اولین باری که مصرف کردم تا 2شبانه‌روز نخوابیدم و مرتب حرف‌های تکراری می‌زدم که تمام اطرافیانم را کلافه کرده بودم اما خودم متوجه نمی‌شدم کم‌کم با تغییر حالت اطرافیان نسبت به خودم متوجه تغییراتی منفی در سیستم رفتاری خودم شدم ، به‌مرورزمان باعث بروز اشکال در سیستم پروستات و نیروی جنسی گردید و با بیشتر شدن مصرف خلق‌وخوی تهاجمی برای من به‌عنوان امری عادی بدل شد . از اذیت کردن دیگران هیچ ابایی نداشتم و تبدیل به آدمی شده بودم که حیا را نیز ازدست‌داده بودم به‌نحوی‌که اگر قبلاً از مصرف خود در خانواده خجالت می‌کشیدم با مصرف شیشه دیگر از مصرف آنچه در جمع خانواده یا فامیل یا حتی اتومبیل و توالت و یا هرمکانی هیچ ابایی نداشتم . بسیار حساس و پرخاشگر شده بودم و با هر مسئله ایی بحرانی را آغاز می‌کردم ، خانواده‌ام دیگر باوجود من آرامش را احساس نمی‌کردند و چندین بار با مرکز110تماس گرفتند و اعلام کردند که امنیت جانی ندارند که با پادرمیانی دیگران ختم به خیر شد.

این وضعیت4سال به طول کشید تا من دچار بیماری‌های اعصاب و روان شدم و چندین باردربیمارستانهای اعصاب و روان بستری شدم اما درمان نشدم که نشدم. نمی‌دانستم چگونه باید نجات پیدا کنم و برای درمان همه‌جا رفتم و هرقدر هم که هزینه کردم نشد که نشد. دیگر خودم هم قبول کردم که یا اعتیاد به شیشه مرا می‌کشد و یا تا آخر عمر دریکی از بیمارستان‌های روانی بستری خواهم شد. بااینکه توسط همسرم با کنگره آشنا شدم و سفرم را در نمایندگی استاد معین آغارنمودم ،در اوایل باورم نمی‌شد که بتوانم درمان شوم آن‌هم به‌طور رایگان ،اما همیشه در لحظه آخر خدا خودش دست بکار می‌شود و نمی‌گذارد انسان ناامید شود . بعد از18ماه سفر اول وارد سفر دوم شدم و در تاریخ92/02/22پرونده مواد مخدرم به دست بنیان کنگره60جناب مهندس دژاکام برای همیشه بسته شد و پرونده اعتیاد به مصرف نیکوتین هم در تاریخ 93/08/02بازهم به‌فرمان ایشان به انتها رسید و یک زندگی کاملاً سالم را شروع کردم و بعد از شرکت درآرمون کمک راهنمایی در تاریخ  93/09/02نیز مفتخربه دریافت شال کمک راهنمایی گردیدم و در تاریخ94/01/28در شعبه شادآبادموفق به تشکیل لژیون گردیدم .

خداوند را شاکرم که با کنگره60آشنا شدم و یک دوره جدید از زندگی  را به همراه خودم و خانواده‌ام با لذت آغاز کردیم و درواقع کنگره60یک جلوه جدید از زندگی را پیش روی ما گذاشت ،زندگی که در آن کینه ،حسادت،نفرت و کارهای ضد ارزش جایی ندارد و در عوض عشق و محبت در آن موج می‌زند.

درپایان از راهنمای عزیزم آقای مجیدباغستانی و راهنمای وایت آقای رامین سعادت جو و همه کسانی که برای رهایی من تلاش کردندتشکز و سپاسگذاری میکنم و امیدوارم بتوانم سربازی خدمتگزار برای کنگره 60 باشم و هرروز در حال آموزش باشم .

همه شمارا دوست دارم با سربلندی و افتخار ؛کمک راهنما ایرج ورمزیار

تایپ امیر رضایی 
عکس امیرزارع

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .