بنام خدا
یک فکر یا نظریه بالقوه و بهخودیخود نه صحیح است نه غلط بلکه در جریان آزمایش و تجربه و حصول نتیجه ،درستی یا نادرستی آن معلوم میگردد.زمانی میتوان در مورد نظریهای داوری کرد که نتایج آن نمایان شود. روش درمانی DST با توجه به نتایج مطلوب آن تبدیل به حقیقتی غیرقابلانکار شده است.
باورش برایم سخت بود اما اتفاق افتاد. درمان قطعی را میگویم .
درمان اعتیاد ؟ مگر میشود ؟ آن وضعیت رقّت بار ،آن حالات حقارت آمیز ،آن سقوط جسم و روان ،آن رنج ابلهانه ،آن خلأ سلامتی، آن توهم لذت و آن مرگ تدریجی ....... و حالا بعد از چند ماه صبر و تلاش بدون درد ،من و سلامتی و امیدواری و شجاعت و تواضع و همه ارزشهای دیگر در یک مجلس باشکوه مشغول ضیافتی لذتبخش هستیم .
تصور چنین حال خوشی قبل از درمان ممکن نیست . باید پرواز کرد تا حس و حال پرواز را فهمید .باید سفر کرد تا حس و حال مسافر را فهمید .لذت سفر فقط برای مسافر قابلدرک است .
واقعیت این است که اگر حرکت نکنیم مسافر نمیشویم یعنی سفری در کار نیست پس مقصدی هم نخواهد بود و بالطبع از لذات آن نیز بیبهره خواهیم ماند .فکر سفر ما را به سفر نمیبرد.
در مسیر درمان ،بنیان کنگره باظرافت خاصی ذهن رهجویان را به سمت لذات واقعی زندگی معطوف مینماید و آنها را با این لذات آشنا میکند . لذت صداقت ،لذت خدمت ،لذت رهایی، لذت فضیلت اخلاقی و لذات ماندگار ،پرفایده و بدون عوارض ناگوار ،جایگزین لذات موهوم و پرخطر دیگر میشود.
مسافران در درمان ،تغییرات اساسی را در شخصیت ،رفتار و منش خود احساس میکنند و تبدیل به افرادی میشوند که شاید باورش برای اطرافیان سخت باشد.اما چون نتیجه این سفر بهطور واضح رضایتبخش است حقیقی و غیرقابلانکار است .
قصد طرح این موضوع را نداشتم اما ذهنم را مشغول کرده بود .چگونه باید به چیزی ایمان پیدا کرد؟ یا اصلاً برای چه باید به چیزی ایمان داشت ؟
آنچه منطقی و عقلانی است ، این است که نباید بدون تفکر چیزی را پذیرفت. همه انسانها برای هدفی ایمان میآورند یا بهتر بگویم برای رسیدن به آرامش و آزادی به چیزی معتقد میشوند. حال اگر این ایمان با تعقل و تفکر همراه باشد به حقیقت نزدیکتر است .در این مسیر چیزی که مهم به نظر میرسد تشخیص و تمییز راههای مطمئن و امن است. و برای این مهم دو راه داریم یا خود تجربه کنیم یا از تجارب دیگر استفاده کنیم که البته همه میدانیم راه اول پرهزینه و پرمسئله است .در قلمرو اخلاق نیز مسیرهایی تعیین گردیده که طی کردن آنها انسان را به زندگی مطلوب و لذتهای عمیق میرساند. اینکه در کنگره بر مسائل اخلاقی بسیار تأکید میشود منظور همان مسیر تجربهشده ایست که بسیاری از رهجویان با قدم زدن در این مسیر لذت آن را با تمام وجود درک کردهاند . فکر میکند ایمان به این موضوع باعث کاهش هزینههای پردرد و رنج زندگی خواهد شد .همچنین اکثر انسانها رنج ناشی از بیاخلاقی را حس کردهاند چون کمابیش دارای نیرویی درونی بنام وجدان یا ضمیر خودآگاه هستند که همین نیرو زندگی آنها را با امنیت همراه خواهد کرد .این حصول نتیجه دلخواه که مراد همه انسانهاست باعث حالت رضایتی میگردد که ایمان را شکل میدهد.ایمان بهخودیخود هدف نیست چون اگر هدف باشد به تعصب منجر میگردد و باعث فساد میشود .ایمان وسیله ایست برای رسیدن به مطلوب .یا نیرویی است برای رهایی ،امنیت و انسانیت که حتماً باید با عقلانیت و تجربه همراه باشد . همکاری عقل و تجربه حفاظی از ایمان را بر زندگی انسان ایجاد میکند و او را به آرامش میرساند.
با احترام مسافر حمیدرضا بیات
- تعداد بازدید از این مطلب :
3296