English Version
English

عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر

عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر

 کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر، منبع، مرجع و ماخذ تمامی مباحث و نوشتارهایمان محسوب می‌شود. بر خلاف بیشتر کتب، این کتاب دارای 4 -5 مقدمه، پیشگفتار و پیش درآمد است.

این کتاب، تحقیقی است راجع به صورت مساله اعتیاد به مواد مخدر و روش درمان آن که قابل استفاده برای بیماران موادمخدر، خانواده ها، پزشکان، محققان و قضات است.

نویسنده، این کتاب را تقریبا برای تمامی اقشار جامعه، قابل استفاده و موثر می‌دانند. صورت مساله اعتیاد در سطح جهان، به نحو صحیح، مطرح نشده است.

این کتاب خودآموزی است، برای درمان اعتیاد. مهندس بارها با صراحت بیان نمودند که تا امروز و قبل از کنگره در هیچ جای کره خاکی، به معضل اعتیاد، به درستی پرداخته نشده است. علت اصلی این ناکامی، عدم درک و شناخت و نپرداختن به صورت مساله اعتیاد است.

من هرگز نمی‌خواهم در مورد کتاب اغراق کنم و بزرگ نمایی کنم، اما سطر به سطر این مکتوب عظیم، توسط نویسنده حکیم آن، با درایت و هوشمندی ذاتی ایشان و البته به واسطه تجارب ایشان در طول سال‌های درگیری با نیروهای بازدارنده و جهان تاریک اعتیاد و هم به دلیل شناخت و معرفت عمیق ایشان و تسلط بر قوانین هستی  به انضمام پیام‌ها و مطالبی که ایشان، بیان نموده اند، نوشته شده است.

ایشان مجموعه و پکیجی را ایجاد نموده اند که «باور آن کار هر کس نیست، مگر ؛ معنای آن بداند که آن چیست.» افرادی که اهل کتاب خوانی و مطالعه هستند، برای گزینش یک کتاب پس از نویسنده، به سراغ پیشگفتار کتاب می‌روند. چون کتابی که دارای بار علمی و معنایی است را میتوان با نگاهی بر مقدمه آن، تا حدودی به درونمایه و نحوه مطالب آن پی برد. مهندس برای خوانندگان این مکتوب، مرز جغرافیایی قائل نشده و آنرا قابل استفاده برای عموم انسانها، معرفی نمودند.

در بحث آموزش و القاء مبانی آموزشی، بهره جستن از استادی دانا، امری واجب و ضروری است. مثلث آموزش از سه رکن و ضلع اصلی: استاد ، شاگرد و مبانی آموزشی ایجاد می‌گردد.

من معتقدم، فردی که می‌خواهد با این کتاب، به تنهایی و بدون استاد اقدام به درمان نماید، در فهم و شناخت آن، نمی‌تواند به طور کامل و موثر توفیق حاصل نمی کند. بنیان کنگره با اشراف بر این قانون و اصل، نسبت به پایه ریزی ساختار کنگره، با این دقت و ظرافت، اقدام نمودند.

منظور از خودآموز بودن این کتاب، اشاره به همان اصل است که درمانگر خود فرد است اما بحث آموزش و القای مطالب، به ویژه دانشی که در کنگره جاریست، بدون وجود استاد کار بلد، امری بعید و ناشدنی خواهد بود.

در پیام سفر دوم داریم: «برای تحکیم بندهای آنان با بندهای اولین، بسیار مهم است که در مرحله دوم، بسیار پخته و صیقل داده بشوند.» یعنی: برای نزدیک شدن و انطباق باورها و نگرش انسان با قوانین و بنیادهایی که آفرینش بروی آنها، استوار و خلق شده است، تزکیه و تهذیب نفس و قرار گرفتن در بستر آموزش مناسب امری ضروری و لازم است.

اضلاع مثلث آفرینش نور، صوت و حس است. این سه رکن اساسی در هستی، با یک نیروی محرکه و یک نیروی ارتباطی که همان القاء است با هم مرتبط و در هم آمیخته شده اند. اگر القاء وجود نداشت، نور وصوت به ما نمی رسیدند. با وجودی که انسان صاحب حواس است و اینکه حس انسان، هم خاصیت گیرندگی و هم فرستندگی دارد؛ اما خاصیت گیرندگی و فرستندگی با سوار شدن بر بال القاء است که قادر به تحرک و چرخش میباشد؛ به دیگر سخن، اگر نیروی القاء نبود ارتباطی بین اجزای هستی به وجود نمی آمد و دیگر هستی معنا و مفهومی نداشت.

جناب مهندس در پیشگفتار کتاب نیز، به چندین نکته اشاره نمودند: اغلب مصرف کنندگان، در زمان مصرف و در میان ترک های خود درگیر گره های کور و مشکلاتی مشابه هستند که در این کتاب به طور کلی به این مسائل اشاره و نویسنده برای حل نمودن آنها، نظریه و پیشنهاد خودرا ارائه نموده اند.

در جایی از پیشگفتار آمده است که «این کتاب ممکن است همه را سیراب نکند، اما از غرق شدن عده کثیری جلوگیری می کند.» این متن، این سوال به ذهن متبادر می کند که اگر این کتاب بر پایه اصول، قوانین و حقایق هستی دلالت دارد، پس چرا همه انسان ها را سیراب نمی‌کند؟

این دیگر به اصل و ماهیت کتاب و درون مایه آن مربوط نمی گردد، بلکه این مشکل مربوط به خود انسانهاست. به عبارتی مشکل از جانب افرادی است که هنوز خواست، ظرفیت و پتانسیل درونیشان به درجه ای نرسیده که به عمق مطالب پی برده و آن را درک و فهم نمایند.

نویسنده کتاب در پایان پیشگفتار می فرمایند: «در این کتاب استادانی سخن گفتند که فعلا گفته های آنها برای ما حائز اهمیت است. مطرح نمودن اینکه آنها چه کسانی هستند و در کجا هستند موضوع اصلی بحث ما نیست.» " به عبارتی چه کسی می گوید مهم نیست، چه می گوید اهمیت دارد."

اهمیت این مسئله که چه کسی می گوید و چه می گوید، به گونه ای است که جای دارد که در مورد آن بحث و تفکر نماییم. باید توجه داشت مهندس این مسئله را در  آغاز کتاب و پیش از شروع آموزش‌ها عنوان نموده اند که نکته ای است که ظریف و کاملا هوشمندانه انجام گرفته است.

چند دهه قبل در کشورمان تحت شرایطی ویژه، یک مرجع تقلید شناخته شده با صدور فتوایی خوردن قند را برای عموم حرام اعلام نمودند. در اینجا عمل سالم، به اطاعت از فرمان و هماهنگ شدن با جماعت حکم می‌داد. تحریم کردن قند اگر از طرف یک انسان معمولی در کوچه و بازار اعلام گردد تا اینکه از طرف مرجع تقلیدی شناخته شده صادر گردد، تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. در اینجا اینکه چه کسی می گوید، خیلی مهم است.

هر از گاهی برخی از مسافران از من راجع به استادان مهندس سوالاتی می‌کنند. من در پاسخ می گویم: اگر در بستر آموزش و مسیر تکامل لازم باشد فردی بر این مسائل واقف شود، قطع یقین اتفاق خواهد افتاد.

مهندس در پایان پیشگفتار با بیتی از حکیم بلخ حضرت مولانا بدان خاتمه می دهند.

هرکسی از ظن خود شد یار من                  از درون من نجست اسرار من

امروزه روانشناسی در راستای قانونی مهم از صورپنهان انسان که در بیت فوق مستور است، تحقیقات جامعی داشته است. متخصصان در یک نقاشی چهار شکل مختلف که شامل یک ساعت، یک ماشین، یک قلیان و یک گلدان را به گونه ای خاص در یک شکل واحد طراحی نمودند و به عده ای آن را نشان دادند. نتیجه این تحقیقات نکته ای جالب و تامل برانگیز را در برداشت. افرادی که علاقه مند به ماشین و رانندگی بودند، در وهله اول ماشین را مشاهده کردند. افرادی که منضبط و وقت شناس بودند، نخست ساعت توجه شان را جلب نمود. افراد دودی و قلیانی باز توجه شان به قلیان معطوف گشته و طرفداران گل و طبیعت ابتدا در آن بین گلدان و گل را رویت نمودند.

این تفاوت در برداشتها به سمت اصلی مهم سوق می دهد. برخورد و مشاهده یک تصویر، پیام و یا هر موضوعی، در گام نخست، مارا به سمت آنچه که در پیشینه دانایی مان اندوخته و بایگانی شده، هدایت و رهنمون می نماید.

ویراستار کتاب در مقدمه آن، به نکاتی اشاره نموده اند: این کتاب، با زبانی ساده و روان مطالب را به گونه ای در خواننده القاء می‌کند که غالبا حس همزاد پنداری در ایشان بیدار شده و گویی نوایی در درونشان زمزمه می کند که: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی.»           

بخشی از مطالب کتاب تجارب شخصی مهندس بوده که شامل گرفتاری ها، مشکلات و مسائلی است که تمامی مصرف کنندگان به اشکال مختلف آن را تجربه و لمس نموده اند که همین تجربه مشترک باعث ایجاد حس همزادپنداری در ایشان می گردد.

جناب مهندس نکته ای را بارها گوشزد نموده اند که حقایق، دانش الهی، آموزه های راستین، رمز و راز و شاه کلید های کشف حقیقت، راه و روش درمان و ... همه و همه در این کتاب بیان شده اند؛ رهجویان بایستی با تلاش و حرکت در مسیر آموزش به درجه ای از معرفت، آگاهی و ادراک برسند تا به بهترین شکل از این آموزه ها بهره برده تا از گزند سوء برداشت ها، انحرافات و حقه های نفس مصون بمانند.

من معتقدم اگر تمام کتب فلسفی و عرفانی را که قالبا از قرن دوم و سوم هجری تاکنون موجود است، جمع آوری نماییم و بخواهیم چکیده و عصاره تمامی مباحث آنرا به زبانی روان و همه فهم -البته با اصلاح تمام اشتباهات و انحرافات- به رشته تحریر درآوریم نتیجه فرایند فوق بی تردید همین مکتوب «عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر» است که هم اکنون در اختیار ما قرار داده شده است.

در مورد عبارت «باورش کار هرکس نیست، مگر معنای آن بداند که آن چیست.» ؛ در هستی هیچ پدیده ای مثل خود همان مخلوق بر ماهیت، مکانیزم، دانش و وظیفه ای که در خلقت بر عهده دارد و بدان مشغول است، آگاه و واقف نیست. هیچ مخلوقی مثل خود خورشید از اثر و حیاط بخشی ای که بر پیرامونش می گذرد، شناخت و آگاهی ندارد.

در مورد پیام «بهترین راه» استاد سردار؛ در کتاب «عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر» بعد از مقدمه و پیشگفتار بلافاصله این پیام آمده که نشانگر اهمیت و بنیادین بودن این قانون است. گویی در ضمیر ناخودآگاه انسان ها نیروی محرکی از جانب نفس خواهان دور زدن این قانون است تا با غلبه بر زمان، خواسته و هدف خود را برآورده نماید. در این شرایط عدول از خطوط قرمز است که انسانها متوقف می نماید تا به اجبار، مشق های ناقص و ناتمام اصلاح و بازنویسی بشوند.

در اینجا بحث اجبار مطرح شده که نباید باعث انحراف شود. این اجبار در دوباره نویسی مشق ها هیچگونه تناقضی با اختیار کامل انسان ندارد. مثلا ما اگر از تهران به مقصد سمنان حرکت کنیم و بنزین نداشته باشیم، اگر از پمپ بنزین عبور کنیم مجبوریم که توقف کرده و برگردیم و بنزین بزنیم. بدیهی است که بدون بنزین به مقصد و هدفمان نمی رسیم. این اجبار در برگشتن به پمپ بنزین که ما با اختیار کامل انجام می دهیم، عین اختیار است. این اجبار به علت نقض قوانین به وجود آمده و برای ادامه و حصول نتیجه، باید اعمال و رفتار ناقص و غلط ما اصلاح و کامل شوند. باید بیشتر در این باره بیاندیشیم.

 

برگرفته از سخنان مسافر کمک راهنما؛ آقای محسن زهرایی

نگارش: فیروز افکاری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .