سخنی با شما
فرشتهای به فرشتهای دیگر میگفت با یک موجودی آشنا شدم که بهش میگفتند بابا ،این بیچاره از صبح میرفت بیرون تا شبکار میکرد ،با زحمت فراوان و گرفتن اینوآن و پذیرفتن سفارشهای گوناگون و وقتی شب میآمد خانهیکی میگفت این چیه گرفتی؟چرا چنین کردی و چرا خیال کردی ؟ فرشته دومی گفت :خوب این آدم وقتی میدید که اینطوری رفتار میکنند صبح میرفت بیرون دیگه هم برنمیگشت .فرشته اول گفت اون برمیگشت ،فرشته دوم گفت حتماً"زنجیری در پا داشته واو را میکشیدند،فرشته اول گفت :نه من نگاه کردم او زنجیری هم در پا نداشت ولی صبح میرفت شب دوباره برمیگشت . البته زنجیری بوده ولی فرشته نمیدید این همان کمند محبت است که در پا داشته است.
چهبهتر که فرد در کمند ابرویی، در کمند زلفی گرفتار باشد و با عشق و با لذت خدمت به خودش و خانوادهاش و فرزندانش بکند.جز وظایف هر مردی است که موجبات سعادت خود و خانواده خود را فراهم بکند.باید گفت که انسان اطوار گوناگون دارد.یکی از اطوارش اینکه میخندد ویکی دیگر گریه میکند ویکی از اطوار انسان اینکه دلش به درد میآید از مصیبت دیگران اندوهگین میشود.حال ممکن است سؤال شود که این ضد ارزشها و گناهان و سیاهیها هم از اطوار آدمیزاد میباشد.
آیا کشیدن مواد جز اطوار آدمیزاد میباشد؟زمانی که خداوند با فرشتگان در میان گذاشت که میخواهم موجودی خلق کنم که خلیفه من روی زمین باشد خلیفه او یعنی آینه اوصاف جمال و کمال او باشد همان آینه حضرت احدیت باشد و فرشتگان گفتن او فساد خواهد کرد و چطور میخواهی چنین موجودی خلق بکنی؟
خداوند فرمود:"انی العلم وما تعلمون "این خیلی مهم است که ما سعی بکنیم به علم الهی نزدیک بشویم و درک کنیم این اطوار در انسان برای چیست؟بپرسیم از خودمان که چرا من مصرفکننده شدم و در این نظام کل چطور خداوند دلش آمده من فاسد بشوم و من را رها بکند با شیطان و اوهام و خیالات و بهتدریج اوصاف اهریمنی در ما پیدا بشود.خداوند خواهد گفت:من لحظهلحظه از درون ،شمارا صدا زدم و خواندم.
ادامه دارد
با احترا م :همسفر فریبا طوطیان
نمایندگی استاد معین
- تعداد بازدید از این مطلب :
3235