English Version
English

گذر از سختی ها؛ جشن پنجمین سال رهایی مسافر سعید

گذر از سختی ها؛ جشن پنجمین سال رهایی مسافر سعید
پنجشنبه 94/02/03 جلسه یازدهم از دور پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 اصفهان شعبه شیخ بهایی با نگهبانی مسافر علی و استادی مسافر مجید و دبیری مسافر حمید  و با دستور جلسه آداب و معاشرت  و بی ادبی ، تعادل و بی تعادلی و همچنین پنجمین سال رهایی و آزادی مسافر سعید صلواتی راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
 


خلاصه سخنان استاد :

این دستور جلسه بسیار حائز اهمیت می باشد. چون یک فرد مصرف کننده به دلیل مصرف مواد مخدر تبدیل به انسانی منزوی و بی تعادل شده بود و این دور شدن از جمع باعث شد که یک سری از خصوصیات مانند آداب  معاشرت از او دور شود. اغلب مشکلاتی که خانواده ها دارند این است که روش صحیح آداب  معاشرت را نمی دانند. تفکری که پشت این دستور جلسه می باشد این است که با گفتار و رفتار و کردارمان باعث نشویم حتی ناخواسته به کسی بی احترامی کنیم. کوچکترین نهاد جامعه، خانواده می باشد، بنابر این در درجه اول باید خانواده برایمان حائز اهمیت باشد. باید سعی کنیم که با آداب و معاشرت و فرهنگ هر جا آشنا باشیم و آموزش بگیریم. چون خیلی از رفتارها در کشورهای دیگر جزء ارزش بشمار می آید ولی در کشور ما ضد ارزش است.

دلیل رفتارِ قبل از درمانِ ما مواد بوده است و اکنون باید سعی کنیم همه متوجه شوند که به تعادل رسیده ایم. مثلاً وضع ظاهر بسیار مهم می باشد. بعضی از  مصرف کننده ها  با خواباندن پشت کفش هایشان و کشیدن پاهایشان روی زمین و... باعث شدند که در موردشان طور دیگری قضاوت بشود.

اولین چیزی که در کنگره مهم می باشد فرم لباس پوشیدن یک مسافر می باشد. یک مسافر بعد از مدت کوتاهی که به کنگره آمد باید بداند که حتماً باید با لباس سفید وارد کنگره شود. همسفران محترم نیز باید بدانند که با چه پوششی  وارد کنگره شوند.
 


ما اول باید سعی کنیم در ارتباط با خانواده هایمان یک سری آداب را رعایت کنیم تا بتوانیم در جامعه نیز آن رفتار را اعمال نماییم. ما با رعایت ادب می توانیم به راحتی با طرف مقابلمان ارتباط برقرار کنیم.

رعایت کردن حرمتهای کنگره جزء مواردی است که باید حتماً حفظ شود. ما باید بدانیم که کنگره چیست و درون آن چه اتفاقهایی می افتد .انسان ها در کمی ها و کاستی ها، رفتارهای متفاوتی از خود نشان می دهند. باید سعی کنیم به پیشکسوتان احترام بگذاریم و حقوق دیگران را رعایت کنیم.

زیاد صحبت کردن، دست داخل جیب راه رفتن ،بی ادبانه یکدیگر را صدا زدن، بین صحبتهای راهنما و رهجوی دیگری  دخالت کردن ،بدون اجازه صحبت کردن و... تمامی این ها از موارد ضد ارزشی  می باشد و باید رعایت شود، چون این حرمتها را بخاطر خودمان حفظ می کنیم تا نتیجه مطلوب تری از ارتباطات اجتماعی خود بگیریم.

و امّا دستور جلسه دوم که در مورد پنجمین سال رهایی مسافر سعید صلواتی می باشد:

سعید عزیز برادر هم لژیونی من است .وقتی به لژیون اقای مهدی حسینی امد من تشکیل لژیون داده بودم. اما از نزدیک شاهد احیا و زنده شدن سعید در سفر اول بودم. ان زمان سعید دانشجو بود و خانواده اش هم نمی دانستند که مصرف کننده است لذا در شرایط سختی سفر کرد. در ابتدا کنگره را باور نداشت اما در ادامه با مشاهده الگوها و بعمل دراوردن اموزشها و همچنین جدی گرفتن ورزش بخوبی به درمان رسید . اکنون هم بعنوان کمک راهنما در این شعبه خدمت می کند و لژیون فعال و پرباری دارد. این تولد فرخنده و مبارک را به ایشان و راهنمای خوبمان اقای مهدی حسینی و کلیه اعضاء و در راس به اقای مهندس بنیان کنگره تبریک عرض می نمایم و بهترینها را برایش ارزومندم.

....


بعد از سخنان استاد و مشارکت دوستان، پنجمین سال رهایی مسافر سعید را با شور فراوان جشن گرفتیم. اعلام سفر: سلام دوستان سعید هستم یک مسافر. آنتی ایکس مصرفی: تریاک، شیره، متادون، الکل، مدت سفر: ده ماه، نام راهنما: آقای سید مهدی حسینی، رشته ورزشی: فوتسال، مدت رهایی: پنج سال

آرزوی مسافر سعید:

امیدوارم آموزشهایی که در کنگره می گیریم تبدیل به دانایی موثر شود؛ چون وقتی به دانایی موثر تبدیل شد به آن حال خوشی که می خواهیم می رسیم. 


صحبتهای مسافر سعید:

پس از شکر و سپاس از خدای مهربان و تشکر فراوان از راهنمای عزیزم که جایشان در این جمع بسیار خالی است و تشکر فراوان از آقای اعتباریان که در این جایگاه مرا یاری نمودند.

من هم مانند خیلی از بچه های دیگر با حال بسیار خرابی وارد کنگره شدم و خدا را شاکرم که کم کم از آن حال خراب به حال خوش نزدیک می شوم.

داستان اعتیاد بسیار عجیب است. هر کسی به یک طریقی وارد این داستان می شود و چون اولِ داستان بسیار جذاب است، فکر می کنیم این داستان تا آخرش  نیز جذاب خواهد بود، ولی اینجا بود  که خودم فهمیدم فریب خورده ام. آن کتابی را که باز کردم به نام کتاب اعتیاد ، در اوایل کار بسیار لذتبخش بود و در اثر مثلث جهالت که در جهانبینی است و به فرمایشات آقای حکیمی این مثلث در زندگی ما بسیار کاربردی است و اعتیادِ خود من بر اثر یکی از اضلاع این مثلث که منیت نامیده می شود اتفاق افتاد.

روزی که برای اولین بار خواستم مواد را امتحان کنم بخاطر منیتی که داشتم، گفتم من می توانم و اصلاً معتاد نمی شوم و دیدم که عجب لذتبخش است و سعی کردم برای فرار از مشکلاتی که داشتم به مواد رجوع کنم. در اوایل می دیدم که بسیار انرژی می گیرم، البته با آموزشهای کنگره فهمیدم که این انرژی کاذب است و آن حال خوش  شاید دو یا سه ساعت اول باشد.

ازدواج من و مواد مخدر بسیار سخت بود؛ چون هم دانشگاه می رفتم و هم سرِ کار و هم  بی اطلاعی خانواده ام. با ورود به کنگره حالم خیلی خراب بود. من در روز اول چون کنگره را باور نداشتم هر کس را در کنگره می دیدم با خود می گفتم که همۀ این ها هنوز هم مصرف می کنند و الکی می گویند که ما مصرف نمی کنیم. مگر می شود، مصرف کننده ای که اوج مصرف را داشته اگر به او بگویند فلان مقدار مصرف کن او همانقدر مصرف کند؟ این ها دروغ می گویند و بیشتر از مقداری که به آنها می گویند مصرف می کنند. البته من بخاطر منیت بالایی که داشتم می گفتم که من مصرف کننده نیستم ولی این هایی که در کنگره هستند همه مصرف کننده اند.
 

هنوز هم خانواده من از اینکه به کنگره می آیم بی اطلاع هستند. شرایط من در زمان ورود به کنگره خیلی سخت بود، حتی لباس سفید هم نمی توانستم بپوشم، چون باعث گیر دادنهای مادرم می شد که:چرا سفید پوشیدی؟ به کجا می روی؟ و چرا شنبه، دوشنبه و پنجشنبه فقط سفید می پوشی و...

من باید لباس سفید خود را یواشکی با خود می آوردم و به هر زحمتی که بود جایی را بیرون از خانه پیدا می کردم تا بتوانم لباس سفید بپوشم و به کنگره بیایم.

کسانی که به اینجا می ایند و خدمت می کنند اگر خدمتشان بی ریا باشد زودتر به اهدافشان می رسند.

به قول آقای مهندس هیچ جایی را بهتر از کنگره نمی توانیم پیدا کنیم که مجانی به حال خوش برسیم. باید بدانیم ما که در حال حاضر در کنگره هستیم سعی کنیم که بهترین استفاده را از آموزش های کنگره ببریم چون اینجا همیشه نیست.

زمانی که سفر اولی هستیم و مدام غیبت می کنیم و با نظم به جلسات نمی آییم وفکر می کنیم که همیشه اذن برایمان صادر می شود.خیر، همیشه این گونه نیست که اذن ورود به کنگره برای هر کسی صادر شود.

شخص مصرف کننده ای دیوار منزلش به دیوار کنگره چسبیده بود ولی متاسفانه اذنش صادر نشده بود که او به کنگره بیاید. پس باید تلاش کنیم تا از آموزش های کنگره بهرۀ لازم را ببریم.

در علم کنگره هم ریاضی، هم فیزیک، هم فلسفه، و هم عرفان آموزش داده می شود. تمام علوم همین جاست ولی چون ادغام شده و مخلوط  است نمی توانیم متوجه شویم. تمامی ما باید روزی این جهان خاکی را ترک کنیم،  چون هیچ چیز ماندگار نیست و فقط چیزی که بجای می ماند خدمت ها و آموزش هایی است که یاد گرفتیم و به دیگران یاد می دهیم.

از بنیانگذار کنگره 60 آقای مهندس دژاکام تشکر می کنم که این شرایط را برایمان فراهم کردند که بتوانیم آموزش بگیریم. شاید هزاران یا میلیونها سال دنبال چنین مکان و فرصتی می گشتیم پس باید قدر آن را بدانیم چون اگر این فرصت را از دست بدهیم دیگر معلوم نیست کی بتوانیم آن را بدست بیاوریم.

امیدوارم همه ما به اهداف و خواسته هایی که داریم برسیم.

 


نویسنده گزارش: همسفر مهتاب

تصویرگر: مسافر محمود

منبع کنگره 60: وبلاگ نمایندگی شیخ بهایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .