یکی از گامهای نخستین درراه اصلاح نفس تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی میبرد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی مینماید. پیامبر (ص) فرمودند: «من عرف نفسه فقط عرف ربه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را میشناسد.
اما منظور از خودشناسی در این حدیث چیست؟ اینکه اگر انسان خودش را بشناسد، خدا را خواهد شناخت، به چه معنا است؟ بدن انسانها دارای ساختار بسیار پیچیدهای است، منظم کار کردن میلیونها سلول در کنار هم با ساختار پیچیده و بسیار منظم چشم که هنوز که هنوز است دانشمندان نتوانستهاند برای آنها تبیینی پیدا کنند و... نشان از قدرت و حکیم بودن خداوند دارد. به همین دلیل در این حدیث امام علی (ع)، از انسانها میخواهد خود را بشناسند، چراکه این امر باعث شناخت خداوند میشود. حركت انسان در مسیر تكامل و قرب به خدا از خودشناسی آغاز میشود.
انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بینهایت و ارزش فوقالعاده جوهر انسانی خودآگاه نگردد، حركت جدی و پیگیرانهای را در جهت شكوفایی نیروهای نهفته در خودسامان نمیدهد و خط سیر درستی را در زندگی نخواهد داشت. تقریب همهچیز از شناخت انسان و موقعیت باارزش او در جهان هستی شروع میشود. درواقع اولین و پرفایدهترین دانستنیها برای انسان، شناخت خود است. شناختی كه بدون آن هیچچیزی بهدرستی برای انسان شناختنی نیست و هیچ برنامهای مفید فایده و مؤثر نیست. حتی شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز میشود. بهطورکلی انسان را دو گونه شناخت است. شناخت درون و شناخت بیرون. برای شناخت بیرون از شناخت درون باید آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بیرون چندان حقیقی و مؤثر نیست.
خودشناسی اگر درست انجام شود، انسان در مسیر درست زندگی قرار میگیرد و درصورتیکه ناصحیح باشد، راه انسان جهت انحرافی به خود میگیرد و از مسیر حقیقی زندگی خارج میشود. در این حدیث، امام علی(ع) از انسانها میخواهد به خودشناسی و تفکر در خود بپردازند، اما همچنین از آنها میخواهد که در همین محدوده شناخت باقی نمانند و قفس درون را بشکنند و از شناخت درون به شناخت بیرون و خداوند پل بزنند. خودشناسی یعنی از حصار کوچک تن گذشتن و رسیدن به دنیای حقیقی. اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمیشود و مدام هوای عالم بالا را میکند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذتهای آن تلاش میکند. تا انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد، نمیتواند به اصلاح خویش بپردازد،خویشتنشناسی مراتب مختلفی دارد: یکمرتبه آن نوعی است که در آن شناخت خویش ازنظر استعدادها و سرمایههای خاصی که در هر یک از زن و مرد وجود دارد. نوع دیگر خویشتنشناسی اخلاقی است، که شناخت خویشتن در این مرتبه به شناخت صفات، استعدادها و ملکات اخلاقی مربوط میشود.
پروانه شدن
انسان با تامل در خودش و با تفکر در اینکه منشاء وجودش چه کسی است و اینکه چه کسی او را خلق کرده، به این نتیجه خواهد رسید که نباید زندگی خود را بیهوده صرف کند و باید در مسیری گام بردارد تا بتواند به سعادت دنیا و آخرت برسد. اما پس از تفکر در سرآغاز خودش، انسان وضعیت کنونی خودش را موردبررسی قرار خواهد داد و تلاش خواهد کرد شرایط منفی و مثبت خود را مورد بازبینی قرار دهد و درنتیجه سعی خود را خواهد کرد از شرایط منفی خود کاسته و به شرایط مثبت خود اضافه کند. و درنهایت پس از بررسی وضعیت کنونی به وضعیت نهایی خود فکر خواهد کرد؛ اینکه به کجا خواهد رفت و چه سرنوشتی انتظارش را خواهد کشید و... انسان با تفکر در وضعیت ابتدایی، کنونی و نهایی خودش میتواند شناخت جامعی از خودش به دست آورده و درنتیجه هدف نهایی خود را مشخص کند و از این طریق به شناخت خداوند برسد. بنابراین انسان در درجه اول باید خود را بشناسد؛ ویژگیهای مثبت و منفی خودش؛ قابلیتهای خودش، تواناییهای خودش و... را بشناسد تا بتواند به شگفتیهایی که خداوند در او آفریده پی ببرد و درنتیجه خداوند را بشناسد.
منبع کنگره 60: وبلاگ خانم همسفر آرزو خلجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1637