English Version
English

جهان بینی؛ قوانین زندگی

جهان بینی؛ قوانین زندگی

جهان بینی قوانین زندگی است که با رعایت آن راحت تر می توان زندگی کرد و مشکلات کمتری برای خود و دیگران به وجود آورد. در خود جهان بینی کاربردی، جهان بینی اینگونه تعریف شده است، آنچه که من از جهان هستی برداشت، ادراک، دریافت و احساس می کنم جهان بینی نامیده می شود و شامل دو بخش اصلی است. جهان بینی درونی یعنی برداشت و احساس من از خودم و قسمت دوم برداشت و ادراک من از کل هستی که به آن جهان بینی بیرونی هم گفته می شود و مجموع این دو بخش یک دید کلی به وجود می آورد که از دریچه آن من کل هستی را می بینم.

حال این جهان بینی چه ربطی به درمان اعتیاد دارد ؟ در کنگره 60 مثلثی با عنوان مثلث درمان اعتیاد رسم می شود که دارای سه ضلع جسم - روان - جهان بینی می باشد. جسم یا کالبد اول همین ساختار مادی یا صور آشکار انسان است که اجزاي آن مانند دست و پا، چشم و مغز و غیره است که قابل لمس ودیدن است و بخش دوم انسان که صور پنهان نامیده می شود شامل نفس، عقل، حس، ذهن، روح پیکرهای هفت گانه و آرشیو می باشد. بخش جسم و روان در مثلث درمان اعتیاد به هم وابسته است مانند سوار و سوارکار که روی هم تاثیر می گذارند و با سفر DST تقریبا درست می شود ولی برای جهان بینی بسته به خواست و علاقه شخص دارد که آن را به چه سطح برساند.

برای درک صور پنهان مانند علم شیمی از مدل استفاده می کنیم تا با درک وشناخت هرک از صور پنهان و مجموع کارکردهای آنها به دید وسیعی برسیم که به آن دید کلی می گوییم و مهمترین بخش از صور پنهان نفس می باشد که در واقع شاه کلید صور پنهان می باشد. نفس: آنچه که تعیین موجودیت می کند در ظاهر و باطن و نشانه آن خواسته می باشد. همه خواسته های نفس به دو بخش معقول و نامعقول تقسیم می گردد و در مدل نفس می توان آن را به شهری عظیم در نظر گرفت که ساکنین بسیاری دارد خوب یا بد، درستکار یا شرور، قوی یا ضعیف و موجودیت شهر به آدمهای درون آن شهر بستگی دارد و در مورد نفس هم به همینگونه است و به ذرات تشکیل دهنده نفس بستگی دارد و ذهن در یکی از مراتب ذیل است  اولین مرتبه نقس انسانی اماره است یعنی بالاتر از نفس حیوانی. در این مرحله شخص بدون تفکر خواسته های نفس خود را که عموماٌ نامعقول است را انجام می دهد و وجدانی هم وجود ندارد تا او را از این کارها بازدارد. مرحله بعد نفس لوامه یا سرزنش کننده است که خواسته های نامعقول را انجام می دهد اما پشیمان می شود و خود را سرزنش می کند در این مرتبه نفس را با تزکیه و پالایش می توان به مراحل بالاتری از نفس لوامه رساند زیرا نفس یک طیف می باشد و از مراحل پایین تا بالای این طیف را می توان طی کرد.

مرحله آخر نفس که بسیار ارزشمند است نفس مطمئنه است که از اطمینان می آید یعنی خواسته های نفس انتخاب می شود و اکثر اوقات با تزکیه و پالایش انجام شده خواسته ها معقول می باشد و ذرات تشکیل دهنده ی نفس که خواسته ایی مشترک دارند به هم کمک می کنند تا به خواسته خود برسند. مطالبی که همواره مطرح بوده اثبات خداوند یا قدرت مطلق است، قبول یا رد این مطلب کاملا درونی و حسی است و هر فرد خود باید آن را حس کند و همه چیز با آموزش بدست نمی آید باد در وجود شخص باشد تا مانند دانه بتوان آنرا بارور نمود.

عقل یکی دیگر از صور پنهان انسان است و با مغز تفاوت دارد، مغز جزو صور آشکار انسان است و در واقع مترجمی است برای عقل. عقل فر ایزدی دارد یعنی به نیرویی در هستی متصل است در مدل قلعه عقل در بالای شهر وجودی جایی خوش آب و هوا دژی مستحکم که توسط نیروهای خبره و ماهر حفاظت می شود و هر کسی را درون قلعه راه نمی دهند و هر خواسته ایی برای انجام شدن پیش حاکم عادل و فرزانه که عقل می باشد مطرح می شود و دستور انجام آن توسط عقل مادر و لازم الاجرا می شود و توسط نیروهای تحت فرمان عقل انجام می شود.

اگر همه اطلاعات در هستی را یک صفحه گسترده در نظر بگیریم بخشی از آنرا که من می دانم و برایم قابل درک است در درون یک مثلق قرار می گیرد که سه ضلع تفکر، تجربه، آموزش اضلاع آن می باشد که به آن مثلث دانایی می گوییم ولی اساسا نیروهای منفی و بازدارنده سعی و تلاش می کنند آنچه را که من می دانم و در درون مثلث دانایی من قرار دارد را نتوانم انجام دهم در واقع مثلث دانایی موثر را که دارای سه ضلع تفکر، تجربه، آموزش را هدف قرار دهد و جلوگیری از رشد هر یک از اضلاع مثلث دانایی در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد زیرا مثلث دانایی موثر بزرگترین مثلث متساوی الاضلاعی است که درون مثلث دانایی می توان رسم کرد و مثلث دانایی موثر هم دارای صور پنهانی است و آن مطالب یا موضوعاتی که لبه خطوط مثلث دانایی موثر قرار دارند ونمی دانم در مواجه شدن با آن می توانم انجامش دهم یا نه ؟  و این همان خودداری است که در وادی پنجم از آن نام می بریم. وقتی نمی دانم کاری چه می شود شرط عقل آنست که انجامش خودداری کنم. برای هریک از اضلاع مثلث دانایی تعریفی وجود دارد.

 تفکر: حرکت درونی که توسط عقل انجام  می شود و از یک مجهول به یک معلوم یا از یک مبدا به یک مبدا دیگر.

تجربه: یک فرایند یا رویدادی که آنرا با تمام یا بخشی از وجود خود حس می کنیم و آنرا به انجام رسانده یا می رسانیم و تجربه در ما ایجاد حس می نماید.

آموزش: در آموزش شخصی که قبلا مسیری را پیموده و در آن مقوله خاص به دانایی رسیده ما را با مسیر آشنا می کند و راه را به ما نشان می دهد. همانند کاری که راهنمایان در کنگره 60 انجام می دهند.

نقطه مقابل مثلث دانایی مثلث جهالت می باشد که شامل سه ضلع ترس در مقابل تفکر - منیت در مقابل آموزش - وناامیدی در مقابل تجربه است یعنی آنچه نمی گذارد درست قکرکنم ترس است، که دارای جاذبه و دافعه است یعنی جذب شدن به بعضی کارها وانجام ندادن بعضی از کارهاست. ترس دارای دو بخش است، ترس منفی و ترس بازدارنده. راه مقابله با ترس منفی روبه رو شدن با آن است ولی ترس بازدارنده مفید است مانند ترسیدن در هنگام عبور از بزرگراه که این ترس حافظ جان ماست.

حس یکی دیگر از اجزائ صور پنهان است که تقریبا در همه جا وجود دارد و به همین جهت گفته می شود مانند خداوند است (در همه جا هست ) که هم نام آن قابل حس است یا حس اولین نیروی به کار گیرنده قوه عقل است {سردار}. حس در واقع نیرو است و مانند نیرو عمل می کند، در کل هستی و کائنات چهار نیروی 1- جاذبه ناشی از جرم 2-جاذبه و دافعه الکتریکی 3-نیروی هسته قوی 4-نیروی هسته ضعیف در طبیعت وجود دارد که منشا کل پدیده ها و رویداد ها هستند. اهمیت حس در درون ما به این جهت است که باعث حرکت و تحرک می شود و وقتی این نیرو در ما کم می شود انجام هر کاری سخت و دشوار می شود و می گوییم حسش نیست  چهار نبرویی که در هستی و کائنات وجود دارد در ما بار مثبت یا منفی ایجاد می کند و بارهای هم نام همدیگر را دفع و غیر هم نام همدیگر را جذب می کنند به همین دلیل به انجام بعضی کارها یا اشخاص جذب یا از بعضی دیگر دور یا دفع می شویم در مجموع تمایل به انجام یا عدم تمایل به انجام کارها یا برقراری ارتباط با حس، ارتباطی قوی وعمیق دارد. در هر شکل یعنی کمبود وفقدان حس یا قوی و بیدار شدن آن اگر ظرفیت آن آماده نشده باشد مشکلات یا خطراتی در پی دارد مثل {مصرف شیشه}

 ذراتی که خواسته مشترکی دارند به سمت یکدیگر جذب می شوند و هر خواسته که از ابتدا که شکفته می شود حس خاص خودش را به وجود می آورد و هرگاه که بستر مناسبی فراهم شود ذراتی که خواسته مشترک دارند سیستم هوشمندی را تشکیل می دهند{ که ساختار گفته می شود } تا به خواسته خود برسند و با حس مشترک که مولد ساختار است. هم ساختار های منفی و بازدارنده و هم ساختارهای مثبت وجود دارد و هدف هر ساختاری 1- حفط و بقای خود 2- رشد و توسعه ی خود می باشد وساختارها به صورت شبکه ایی عمل می کنند و یکدیگر را حمایت می کنند چون می دانند از بین رفتن یک ساختار باعث از بین رفتن تمامی آن ساختارها می گردد. در ساختار درونی انرژی را جمع آوری می کنند و در ساختار بیرونی قدرت و پول که معادل همان انرژی است.

انرژی در همه هستی وجود دارد و از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود که به آن قانون بقای انرژی گفته می شود. بین انرژی و حس شباهت هایی وجود دارد درواقع برای دریافت و ادراک پیام ها و نشانه ها و برای ارسال آن به انرژی نیاز داریم. حرفی که می زنیم مفهوم کارهای خودمان ودیگران و آنچه به نظرمان می رسد به ماهیت انرژی که داریم بستگی دارد. ماهیت انرژی که داریم بستگی به راه و روشی که بدست آمده دارد.

معادله عملکرد انرژی

عملکرد (انرژی بدست آمده یا از دست رفته) = حس(نیرو) * مسیر حرکت

حس بدست آوردن ما (از هر راهی که شد چون منفی است، سرمایه جمع می شود ولی ماهیت آن منفی است چون در ابتدا حس منفی بوده است نمی توان از راه نادرست انرژی بدست آورد و آن را در راه ارزشی استفاده کرد.)

سطح انرژی به دو عامل بستگی دارد: کمیت و کیفیت

 می توانیم برای انرژی یک سطح در نظر بگیریم که این سطح به دو پارامتر کیفیت و کمیت بستگی دارد که البته کیفیت مهمنر می باشد کیفیت میزان و قابلیت مارا در ادراک و احساس تعیین می کند و در واقع عمق را شامل می شود، هر قدر کیفیت انرژی ما بالا تر باشد می توانیم تحساسات لطیف تر و زیباتری از هستی را درک نماییم که در اصطلاح به آن ارتعاشات بالاتر گفته می شود. زمانی که گرسنه هستیم با زمانی که گرسنه نیستیم احساس و ادراک ما فرق می کند که به دلیل پایین یا بالا بودن سطح انرژی ماست زمانی که خمار هستیم سطح انرژی پایین ما چنین وضعی را پدید می آورد، نعشگی هم در واقع وضعیتی هست که به دلیل بالا رفتن سطح انرژی پدید می آید.

در هفت نقطه از بدن ما مراکز انرژی وجود دارد که این مراکز به صورت مخروط هایی هستند که راس آنها متصل به بدن ماست و دهانه آنها به سمت بیرون، پنج تا از آنها دارای دو قسمت پیشین و پسین می باشد و دوتای دیگر یک ورودی دارند، به ترتیب از پایین به بالا چنین نامگذاری شده اند

چاکرای تحتانی، جنسی، خورشیدی، قلب، گلو، چشم سوم و تاج.

 

 نگارنده: مسافر حسین تحقیقی

 

منبع: وبلاگ مسافر محمد شیر محمدی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .