دومین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی کاسپین با استادی همسفر لیلا راهنما، نگهبانی مسافر زری و دبیری مسافر بهاره با دستور جلسه《وادی دوم و تأثیر آن روی من》روز جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ رأس ساعت ۹:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان لیلا هستم همسفر
خوشحالم که دوباره یک روز خوب و عالی دیگر را در کنگره ۶۰ شروع کردیم. دستور جلسه این هفته «وادی دوم و تأثیر آن روی من» است و در پیامش میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمینهد، هیچ یک از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.»
وقتی وارد کنگره شدیم ۱۴ وادی پیش روی ما گذاشتند که از این وادیها درس بگیریم. این وادیها در اصل فرمولهای حل مسائل زندگی ما هستند. وادی اول گفت که اگر تفکر نکنیم، هر ساختاری که درست میکنیم روبهزوال میرود؛ زمانی من فکر میکردم تفکراتم درست هستند و بعد از کنگره دیدم که چقدر زندگی اشتباهی دارم، و ناامیدی مدام به سراغم میآمد.
اما با وادی دوم امید به سراغ من آمد و گفت که حتی اگر خودت هم فکر کنی که بیارزش هستی؛ اینطور نیست و تو ارزشمند هستی، تو خودت نیروهای زیادی داری. یعنی وادی دوم به ما میگوید که؛ هیچکس بدون رسالت پا به این جهان نگذاشته؛ بلکه هر کس با یک هدفی آفریده شده است.
البته هر موجودی، حتی یک پشه و یک کرم هم باهدف مشخصی خلق شدهاند، چه برسد به من انسان که میگویند اشرف مخلوقات هستم و خداوند زمین و آسمان را مسخر من گذاشت، میوهها، حیوانات، زمین، کوه، ابر، باران و دریا همهی اینها در اختیار من هستند که بخورم و به غفلت نگذرانم و جالب این است در این وادی میگوید ما به جنگ نرم خودمان ادامه میدهیم.منظورش از این گفته چیست؟
مگر ما پا به کنگره نگذاشتهایم که با جهل و سیاهی و ظلم، اعتیاد و یا هر ضد ارزشی که وارد زندگیمان شده بجنگیم؟ اما باید جنگ نرم داشته باشیم، چطور؟با استفاده از نیروهایی که خداوند درون ما قرار داده است. من فقط یک آدم ساده با سن و سالی که دارم نیستم، من از قدیم بودهام و نیروهایی در درونم دارم که اگر آنها را بشناسم، بهراحتی میتوانم مسائلم را حل کنم.
این وادی دوم میگوید که؛ ما باید از نیروهای درون خودمان استفاده کنیم، یکی از مهمترین نیروهای درونی ما «اعتمادبهنفس» است. در این وادی مطرح میکند که؛ چون من ذرهای از وجود خداوند هستم پس «شو، شود» دارم، خداوند وقتی میگوید خلق شو آن، چیز خلق میشود. من هم همینطور هستم؛ ولی در جهان ذهنی، و اگر تکامل پیدا کنم حتی در جهان معمولی و مادی هم میتوانم تا حدودی به این «شو، شود» برسم. چطور؟
وقتی میتوانم به این مرحله برسم که اعتماد به نفسم را خیلی بالا ببرم، اما اعتمادبهنفس چطور بالا میرود؟ اعتمادبهنفسی که سالها با اعتیاد ، ظلمت و سیاهیها از بین بردهام، چگونه میتوانم دوباره آن را بالا ببرم؟ ما یک سیدی داریم به نام «کار و تحصیل» که به تکتک ما مربوط میشود.
این است که ما در زندگی یا باید کاری داشته باشیم یا مشغول تحصیل باشیم یا هر دو باهم و اینها باعث میشود که قدرت داشته باشیم، کار و تحصیل هم علم و دانایی برای ما میآورند و هم ثروت و کسی که علم و ثروت را باهم داشته باشد، قطعاً انسان ثروتمند و قدرتمندی است.
چیز دیگری که در مورداعتماد به نفس صدق میکند این است که؛ لازم نیست من تواناییهای خودم را به دیگران ثابت کنم؛ بلکه باید تواناییهایم را به خودم ثابت کنم، و برای این کار لازم است که هر کاری که میگویم را انجام بدهم؛ مثلاً من هر شب مسواک میزنم و باید تحت هر شرایطی هر شب مسواک بزنم، و برای اینکه هر حرفی که میزنم را عملی کنم، باید خوب فکر کنم که من چرا میخواهم به کلاس زبان بروم؟ چرا میخواهم به کنگره بیایم؟ چرا میخواهم کار کنم؟ چرا میخواهم ورزش کنم؟ باید هدفم را مشخص کنم و آن وقت است که میتوانم وقتی کسی میخواهد مرا از تصمیم خود منصرف کند، در برابرش ایستادگی کنم و هدفم را دنبال کنم.
وقتی ما کاری را نصفهکاره رها میکنیم، سمی است که اعتمادبهنفس ما را از بین میبرد. چون خودم به خودم ثابت میکنم که نمیتوانم این کار را به سرانجام برسانم. پس خوب فکر کنم و تصمیم بگیرم که چه کاری را با چه هدفی به سرانجام برسانم.
اول باید هدفم را مشخص کنم و دومین کار این است که نباید تصمیمهای غیرقابلاجرا بگیرم مثلاً میگویم هر روز ۳ ساعت ورزش میکنم، چون واقعاً باید تواناییام را در نظر بگیرم اگر کارها را کمکم از کم شروع کنم، میتوانم حتماً آن کار را انجام بدهم؛ پس اعتماد به نفسم را بالا میبرم، و بعد میتوانم کارهای بزرگتری هم انجام بدهم.
تایپ: راهنما مسافر لیلا - نمایندگی کاسپین
ویرایش: مسافر تینا - نمایندگی کاسپین
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
117